سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کژی، با دانش راست می شود . [امام علی علیه السلام]
دل درهوای یار
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» ادامه

شوذب بن عبدالله 
او از بزرگان شیعه و از جنگجویان انگشت شمار بود.حافظ و حامل حدیث از على (ع ) بود و مردم شیعه براى اخذ حدیث به وى مى رسیدند.وى همراه مولایش عابس از مکه تا کربلا با سپاه حسین (ع ) بود.از او سئوال کردند که چه خواهى کرد؟ گفت : در کنار پسر دختر رسول خدا مى جنگم تا کشته شوم .وى در روز عاشورا به میدان جنگ رفته و به شهادت رسید.
حنظله بن اسعد 
او از شخصیتهاى شیعه ، شجاع ، فصیح و قارى قرآن بود.حنظله موقع ورود امام حسین (ع ) به کربلا خدمت آن حضرت رسید.به لشکر ابن سعد گفت : اى مردم !... دست به قتل حسین (ع ) نزنید که مستحق عذاب الهى خواهید شد.حنظله روى به حضرت کرد و گفت : درود بر تو اى حسین ...
خداوند شناسایى برقرار کند میان ما و شما در بهشتش . وى در روز عاشورا با شمشیر آخته به دشمن حمله کرد و پس از مبارزه اى شجاعانه به درجه شهادت رسید.
عبدالرحمن الارحبى 
او مردى بزرگوار، شجاع و دلاور بود.وى به همراه قیس ، نامه هاى مردم کوفه را در مکه به خدمت حسین (ع ) رسانید.حسین (ع ) او را با مسلم بن عقیل به سوى کوفه فرستاد، ولى دوباره به خدمت آن حضرت بازگشت و تا کربلا همراه سپاه ایشان بود.
وى در روز عاشورا وقتى وضع را سخت دید اجازه میدان گرفت و جنگید تا به شهادت رسید.
-سیف بن الحارث الهمدانى  
-مالک بن عبدالله الهمدانى  
-شبیب
 
سیف و مالک پسر عموى یکدیگر بوده و به همراه غلامشان شبیب به سپاه حسین (ع ) پیوستند.روز عاشورا آن دو در حالى که مى گریستند به خدمت حضرت رسیدند. امام (ع ) فرمود: چرا گریه مى کنید؟ آن دو گفتند: فدایت شویم ، براى خودمان گریه نمى کنیم ولى براى شما گریه مى کنیم که در محاصره دشمن قرار گرفته اید و ما بیش از جانمان چیزى نداریم تا با آن از تو حمایت کنیم . حضرت به آنها فرمود: خداوند از بابت علاقه و همدردیتان با من به شما پاداش دهد.آن دو در حالیکه یکدیگر را حمایت مى کردند به جنگ دشمن رفته و به شهادت رسیدند.
-هانى بن عروه 
او از اصحاب رسول خدا (ص ) و رئیس قبیله مذحج بود.وى و پدرش از خواص یاران على (ع ) بشمار مى رفتند و در جنگ جمل ، صفین و نهروان ملازم رکاب آن حضرت بودند. منزل هانى در کوفه مخفى گاه مسلم بن عقیل گشته بود.ماموران دستگیرش کردند و به دارالاماره بردند. ابن زیاد با عصایى که داشت چنان به صورت هانى زد که بینى او شکسته و خون از محاسنش فرو ریخت و لباسهایش خون آلود گشت .به دستور عبیدالله او را به بازار برده و در مقابل چشم مردم گردن زدند.وى از شهداى نهضت حسینى در کوفه است .
سن او بیش از 80 سال بود.
-جناده بن الحارث المذحجى  
- واضح 
جناده از بزرگان مشهور شیعه و از یاران على (ع ) بود.او با مسلم بن عقیل در شهر کوفه بیعت کرد، ولى چون عهد شکنى مردم را دید، همراه با غلام پدرش واضح ترکى و جماعتى دیگر به سوى حسین (ع ) حرکت کردند.در روز عاشورا جناده و همراهانش به محاصره دشمن در آمدند، گرچه حضرت عباس آنها را نجات داد ولى حاضر نشدند که سالم برگردند، لذا جنگیدند و یکجا به شهادت رسیدند.هنگامى که واضح هنگام جنگ با دشمن به زمین افتاد، حسین (ع ) بسوى او شتافت و صورت به صورت او گذاشت . واضح در حالى که به این رفتار امام مباهات مى کرد به شهادت رسید.
- مجمع بن عبدالله 
- عائذ بن مجمع 
پدر مجمع از اصحاب رسول خدا (ص ) بوده و خودش از یاران على (ع ) است .
مجمع و پسرش عائذ همراه با تعدادى از کوفه خارج و به امام حسین (ع ) پیوستند.
امام حسین (ع ) از آنها درباره مردم کوفه پرسید: آنها گفتند: بزرگان کوفه رشوه هاى کلانى گرفته و دوستدار حکومت شده اند، اما بقیه مردم دلهایشان به شما گرایش دارد، ولى فردا شمشیرهایشان بر علیه شما خواهد بود.این پدر و پسر در روز عاشورا با هم به شهادت رسیدند.
-نافع بن هلال 
او مردى بزرگوار و شجاع و قارى قرآن و نویسنده حدیث بود.وى از یاران على (ع ) بوده و در جنگهاى جمل ، صفین و نهروان حضور داشت .نافع در خطاب به حسین (ع ) گفت : ... به خدا سوگند از حکم خدا باکى ندارم و ملاقات با خدا براى ما ناپسند نیست ، زیرا ما با نیت و بصیرت خودمان دوستدار تو را دوست ، و دشمنت را دشمن مى داریم . او در روز عاشورا نامش را بر روى تیرهاى مسمومش نوشته و به سوى دشمن پرتاب نمود. وقتى تیرهایش تمام شد، با شمشیر به دشمن حمله کرد.دشمن اطراف نافع را گرفته با پرتاب سنگ بازوان او را شکسته و اسیرش کردند و به نزد ابن سعد آوردند، سپس شمر با ضربتى او را به شهادت رساند.
-الحجاج بن مسروق 
او از یاران على (ع ) و از شیعیان کوفه است .وى از کوفه خود را به امام حسین (ع ) در مکه رساند و همراه امام به کربلا آمد. موذن سیدالشهدا بود و در پنج وقت ، اذان مى گفت .
در روز عاشورا به میدان رفت و در حالى که غرقه در خون بود، برگشت . حضرت فرمود: من هم پشت سر تو به ملاقات جد و پدرم نایل خواهم شد.سپس حجاج دوباره به میدان رفت و جنگید تا به شهادت رسید



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( جمعه 86/10/28 :: ساعت 1:45 صبح )
»» ادامه اسامی

- یزید بن ثبیط 
- عبدالله بن یزید 
-
عبیدالله بن یزید 
یزید از شیعیان بصره و در میان قومش شریف و بزرگوار بود.او با دو تن از فرزندانش عبدالله و عبیدالله و عده اى دیگر از بصره بیرون آمده و در محلى به نام (ابطح ) در نزدیکى مکه به امام حسین (ع ) پیوستند. یزید روز عاشورا در جنگ تن به تن به شهادت رسید ولى دو فرزندش در حمله اول که دسته جمعى بود به شهادت رسیدند.
-
عامر بن مسلم العبدى  

-سالم 
عامر از شیعیان بصره بود.او به همراه غلامش سالم و عده اى از شیعیان بصره به سوى امام حسین (ع ) حرکت کرده و خدمت آن حضرت رسیدند.عامر و سالم در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسیدند.
- مسعود بن الحجاج 
- عبدالرحمن بن مسعود 
مسعود و پسرش از شیعیان نامى و از شجاعان مشهور بودند.هر دو با لشکر عمر بن سعد از کوفه خارج شدند ولى پیش از درگیرى ، به سپاه امام حسین (ع ) پیوستند.مسعود و عبدالرحمن در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسیدند.
-
عمار بن حسان 
او از شیعیان مخلص و دلیران صاحب نام بود.پدرش حسان از یاران على (ع ) بود، که در جنگ جمل و صفین شرکت جست و در جنگ به شهادت رسید.عمار از کسانى است که از مکه همراه با حسین (ع ) بود.او در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسید.
- قاسط بن زهیر 
-کردوس بن زهیر 
- مقسط بن زهیر
 
این سه برادر از یاران على (ع ) بوده و جز پیشتازان در جنگهاى آن حضرت بودند.
پس از شهادت على (ع ) در کنار امام حسن مجتبى (ع ) قرار گرفته و در کوفه اقامت گزیدند.
آنها شبانه خود را در کربلا به امام حسین (ع ) رساندند.سه برادر در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسیدند.
-
مجمع بن زیاد الجهنى  
- عباد بن مهاجر 
- عقبه بن الصلت 
این سه در منزلگاه جهینه در اطراف مدینه زندگى مى کردند.زمانى که حسین (ع ) از کنار این منزلگاه عبور مى کرد، آنان به حضرت پیوستند.گرچه بعضى از اطراف حضرت پراکنده شدند، اما آنها در سپاه حضرت باقى ماندند.آنها در ورز عاشورا به فیض شهادت رسیدند.
-
حر بن یزید الریاحى 
حر در دوران جاهلیت و اسلام ، در میان قومش مورد احترام بود.هنگامى که از قصر ابن زیاد خارج مى شد تا براى مقابله با امام حسین (ع ) برود، صدایى شنید که مى گوید: اى حر، بهشت بر تو مژده باد!برگشت ولى کسى را ندید. به خود گفت : جنگ با حسین و بهشت ؟!
در ابتدا با هزار جنگجو، در میانه راه جلو کاروان حسین (ع ) را گرفت .وقتى متوجه شد که عمر بن سعد پیشنهاد امام حسین (ع ) را نپذیرفته و قصد کشتن آن حضرت را دارد، در حالى که سپرش را وارونه بود خود را به سپاه امام رسانید.حر بر حسین (ع ) سلام کرد و گفت : فدایت شوم ! من !همانم که جلوى تو را گرفتم ولى پشیمانم ، آیا توبه ام پذیرفته مى شود؟
امام (ع ) فرمود: بلى ، خدا توبه ات را مى پذیرد.او در روز عاشورا با شجاعتى تمام ، جنگ سختى کرد تا به شهادت رسید و آن وعده بهشتى را که شنیده بود، تعبیر گشت .
- الحجاج بن بذر التمیمى  
- قعنب بن عمر النمرى  
آن دو از مردم بصره بودند.حجاج حامل نامه مسعود بن عمرو (یکى از اشراف و بزرگان ) را که در پاسخ به نامه امام حسین (ع ) نوشته بود، تقدیم آن حضرت کرد.حجاج و قعنب همراه حضرت بودند تا در حمله اول روز عاشورا به شهادت رسیدند. عده اى شهادت حجاج را در جنگ تن به تن در بعد از ظهر عاشورا گفته اند.
-
سعید بن عبدالله الحنفى  
او از بزرگان ، دلیران و زاهدان شیعه در کوفه بود.سعید نامه هاى مردم کوفه را به امام حسین (ع ) رساند، حضرت جواب آن نامه ها را نیز توسط او به کوفه ارسال نمود.او از کسانى است که در مقابل مسلم بن عقیل در کوفه از جا برخاست و گفت : به خدا سوگند آماده یارى حسین و قربانى شدن در راهش شده ام .در روز عاشورا چون حسین (ع ) نماز ظهر را خواند جنگ سختى در گرفت ، سعید جلوى امام ایستاد و با صورت و سینه و پهلوهایش به استقبال تیرها مى رفت تا امام اصابت نکند.هنگامیکه به زمین افتاد، گفت : یا بن رسول الله ! آیا به عهد خود وفا کردم ؟ حضرت فرمود: بلى ، تو در بهشت جلوى من خواهى بود و سپس به شهادت رسید


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( جمعه 86/10/28 :: ساعت 1:43 صبح )
»» ادامه اسامی

- یزید بن ثبیط 
- عبدالله بن یزید 
-
عبیدالله بن یزید 
یزید از شیعیان بصره و در میان قومش شریف و بزرگوار بود.او با دو تن از فرزندانش عبدالله و عبیدالله و عده اى دیگر از بصره بیرون آمده و در محلى به نام (ابطح ) در نزدیکى مکه به امام حسین (ع ) پیوستند. یزید روز عاشورا در جنگ تن به تن به شهادت رسید ولى دو فرزندش در حمله اول که دسته جمعى بود به شهادت رسیدند.
-
عامر بن مسلم العبدى  

-سالم 
عامر از شیعیان بصره بود.او به همراه غلامش سالم و عده اى از شیعیان بصره به سوى امام حسین (ع ) حرکت کرده و خدمت آن حضرت رسیدند.عامر و سالم در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسیدند.
- مسعود بن الحجاج 
- عبدالرحمن بن مسعود 
مسعود و پسرش از شیعیان نامى و از شجاعان مشهور بودند.هر دو با لشکر عمر بن سعد از کوفه خارج شدند ولى پیش از درگیرى ، به سپاه امام حسین (ع ) پیوستند.مسعود و عبدالرحمن در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسیدند.
-
عمار بن حسان 
او از شیعیان مخلص و دلیران صاحب نام بود.پدرش حسان از یاران على (ع ) بود، که در جنگ جمل و صفین شرکت جست و در جنگ به شهادت رسید.عمار از کسانى است که از مکه همراه با حسین (ع ) بود.او در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسید.
- قاسط بن زهیر 
-کردوس بن زهیر 
- مقسط بن زهیر
 
این سه برادر از یاران على (ع ) بوده و جز پیشتازان در جنگهاى آن حضرت بودند.
پس از شهادت على (ع ) در کنار امام حسن مجتبى (ع ) قرار گرفته و در کوفه اقامت گزیدند.
آنها شبانه خود را در کربلا به امام حسین (ع ) رساندند.سه برادر در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسیدند.
-
مجمع بن زیاد الجهنى  
- عباد بن مهاجر 
- عقبه بن الصلت 
این سه در منزلگاه جهینه در اطراف مدینه زندگى مى کردند.زمانى که حسین (ع ) از کنار این منزلگاه عبور مى کرد، آنان به حضرت پیوستند.گرچه بعضى از اطراف حضرت پراکنده شدند، اما آنها در سپاه حضرت باقى ماندند.آنها در ورز عاشورا به فیض شهادت رسیدند.
-
حر بن یزید الریاحى 
حر در دوران جاهلیت و اسلام ، در میان قومش مورد احترام بود.هنگامى که از قصر ابن زیاد خارج مى شد تا براى مقابله با امام حسین (ع ) برود، صدایى شنید که مى گوید: اى حر، بهشت بر تو مژده باد!برگشت ولى کسى را ندید. به خود گفت : جنگ با حسین و بهشت ؟!
در ابتدا با هزار جنگجو، در میانه راه جلو کاروان حسین (ع ) را گرفت .وقتى متوجه شد که عمر بن سعد پیشنهاد امام حسین (ع ) را نپذیرفته و قصد کشتن آن حضرت را دارد، در حالى که سپرش را وارونه بود خود را به سپاه امام رسانید.حر بر حسین (ع ) سلام کرد و گفت : فدایت شوم ! من !همانم که جلوى تو را گرفتم ولى پشیمانم ، آیا توبه ام پذیرفته مى شود؟
امام (ع ) فرمود: بلى ، خدا توبه ات را مى پذیرد.او در روز عاشورا با شجاعتى تمام ، جنگ سختى کرد تا به شهادت رسید و آن وعده بهشتى را که شنیده بود، تعبیر گشت .
- الحجاج بن بذر التمیمى  
- قعنب بن عمر النمرى  
آن دو از مردم بصره بودند.حجاج حامل نامه مسعود بن عمرو (یکى از اشراف و بزرگان ) را که در پاسخ به نامه امام حسین (ع ) نوشته بود، تقدیم آن حضرت کرد.حجاج و قعنب همراه حضرت بودند تا در حمله اول روز عاشورا به شهادت رسیدند. عده اى شهادت حجاج را در جنگ تن به تن در بعد از ظهر عاشورا گفته اند.
-
سعید بن عبدالله الحنفى  
او از بزرگان ، دلیران و زاهدان شیعه در کوفه بود.سعید نامه هاى مردم کوفه را به امام حسین (ع ) رساند، حضرت جواب آن نامه ها را نیز توسط او به کوفه ارسال نمود.او از کسانى است که در مقابل مسلم بن عقیل در کوفه از جا برخاست و گفت : به خدا سوگند آماده یارى حسین و قربانى شدن در راهش شده ام .در روز عاشورا چون حسین (ع ) نماز ظهر را خواند جنگ سختى در گرفت ، سعید جلوى امام ایستاد و با صورت و سینه و پهلوهایش به استقبال تیرها مى رفت تا امام اصابت نکند.هنگامیکه به زمین افتاد، گفت : یا بن رسول الله ! آیا به عهد خود وفا کردم ؟ حضرت فرمود: بلى ، تو در بهشت جلوى من خواهى بود و سپس به شهادت رسید


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( جمعه 86/10/28 :: ساعت 1:43 صبح )
»» ادامه اسامی

-عمرو بن قرظه 
پدرش قرظه از اصحاب رسول خدا (ص ) و از یاران على (ع ) بود.عمرو قبل از شروع جنگ در کربلا، به امام حسین (ع ) پیوست .در روز عاشورا به میدان رفت و جنگید، ولى به سوى حسین (ع ) برگشت تا آن حضرت را از دشمن محافظت کند.
او خود را سپر حضرت کرده و تیرها به صورت و سینه اش بر خورد مى کرد تا آسیبى به امام حسین (ع ) نرسد.در حالى که بدنش پر از جراحت شده بود، رو به حضرت کرد و گفت : یا بن رسول الله ! آیا به عهد خود وفا کردم ؟ حضرت فرمود: در بهشت جلوى من خواهى بود و سلام مرا به رسول خدا برسان . در همین لحظه عمرو به زمین افتاد و به شهادت رسید.
-عبدالرحمن بن عبد ربه 
او از اصحاب رسول خدا (ص ) و از یاران با اخلاص على (ع ) بود.
وى از کسانى است که به حادثه غدیر خم گواهى داد و گفت : از رسول خدا (ص ) که فرمود: آگاه باشید همانا خداى عز و جل ولى من است و من ولى مومنین ، پس هرکس من مولاى او هستم ، على مولاى اوست .على (ع ) قرآن را به او تعلیم داد و او را تربیت کرد. او همراه امام حسین از مکه به کربلا آمد.در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسید.
-جناده بن کعب 
- عمرو بن جناده 
عمرو همراه پدرش جناده و مادرش ، از مکه با سپاه امام حسین (ع ) بودند.جناده و در روز عاشورا، در حمله اول به شهادت رسید.عمرو که نوجوانى بیش نبود، در روز عاشورا پس از شهادت پدر نزد حسین (ع ) آمد و گفت : به دستور مادرم آمده ام ، لذا امام (ع ) اجازه رفتن به میدان جنگ را به او داد.دشمن پس از شهادتش ، سر او را از تن جدا کرده و به سوى حسین (ع ) پرتاب کرد.مادر سر فرزند را برداشت و به سر یکى از سپاهیان ابن سعد زد و او را به هلاکت رساند.
-سعد بن الحارث الانصارى  
-
ابوالحتوف بن الحارث 
این دو برادر (قبل از واقعه کربلا) در گروه محکمه (خوارج ) بودند.آنها همراه با عمر بن سعد براى جنگ با حسین (ع ) از کوفه خارج شدند.در روز عاشورا چون صداى استغاثه امام بلند شد که مى فرمود: آیا کسى نیست که به ما کمک کند؟ این دو برادر، از سپاه ابن سعد خارج شده و به کمک حسین (ع ) شتافتند و با سپاهیان کوفه جنگیدند تا به شهادت رسیدند.
-
زهیر بن القین 
او از شخصیتهاى برجسته کوفه بود.وى نخست از طرفداران عثمان بود. اما در بازگشت از زیارت خانه خدا، در میانه راه به کاروان حسین (ع ) برخورد نمود و با عنایت الهى از یاران آن حضرت گشت .وى با همسرش با کاروان حسین (ع ) به کربلا آمد.در شب عاشورا از جا برخواست و گفت : به خدا سوگند اگر هزار بار کشته شوم و زنده گردم هرگز از یارى حسین (ع ) و جوانانش دست بر نخواهم داشت .او فرمانده جناح راست سپاه حسین (ع ) بود.
وى در روز عاشورا پس از اقامه نماز با امام حسین (ع )، به میدان نبرد رفته و به شهادت رسید.
سلمان بن مضارب 
او پسر عموى زهیر بن القین بود.سلمان همراه با زهیر در سال 60 هجرى به حج مشرف شده بود. در بازگشت ، در میانه راه با هدایت یافتن زهیر او نیز جزو یاران حسین (ع ) گشت .
در روز عاشورا سلمان همراه چند نفر دیگر بعد از اداى نماز ظهر با امام حسین (ع )، به میدان نبرد رفته و سپس به شهادت رسیدند.
-
سوید بن عمرو الخثعمى  
مردى شریف و کثیرالصلوه و دلیر و صاحب تجربه در جنگها بود.
او یکى از دو نفرى است که تا لحظات آخر در کنار امام حسین (ع ) بود.
سوید در روز عاشورا قدم پیش گذاشت و جنگید تا بدنش پر از جراحت شد و از اسب نقش زمین گشت و به رو افتاد، لذا دشمن گمان کرد که او کشته شده است .
او که زخمى بود، چون شنید کوفیان شادى کنان مى گویند: حسین کشته شد با همان تن مجروحش از جا بر خاست و با خنجرى که داشت ، به جنگ پرداخت تا به شهادت رسید.
چون شهادتش پس از شهادت امام (ع ) بود، او را آخرین کشته میدان کربلا گفته اند.
-
ابوالشعثا الکندى 
نام او یزید بن زیاد مى باشد و مردى شریف ، دلیر و جسور و تیر اندازى ماهر بود.
وى پیش از ملاقات حسین (ع ) با حر، از کوفه به سوى آن حضرت رفت .
ابوالشعثا در روز عاشورا سواره مى جنگید، چون اسبش پى شد، روى زانو در محضر امام (ع ) نشست و تیرهاى فراوانى به طرف دشمن پرتاب کرد و جمعى از آنان را به هلاکت رساند.
امام حسین (ع ) براى وى چنین دعا مى کرد: خدایا! خدایا تیرش را به هدف برسان و بهشت را پاداش او قرار ده .
چون تیرهایش تمام شد، از جا برخاست و با شمشیر جنگید تا به شهادت رسید.
-
بشیر بن عمروالحضرمى  
او از تابعین بود (از کسانى که اصحاب رسول خدا را درک کرده اند)دلاورى فرزندان او در جنگها معروف است .قبل از شروع جنگ به امام حسین (ع ) پیوست .
در روز عاشورا در حالى که مشغول جنگیدن بود به او گفته شد که : فرزندت در مرز رى اسیر گشته است .امام حسین (ع ) به او فرمود: خدا رحمتت کند، من بیعتم را از تو برداشتم ، برو و در آزادى پسرت کوشش کن . بشیر گفت : درندگان مرا پاره پاره کنند اگر از تو جدا شوم .
او در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسید.
-
عبدالله بن عروه (عزره
- عبدالرحمن بن عروه (عزره)

این دو برادر از اشراف و دلیران کوفه بودند.جدشان از یاران على (ع ) بوده و در جنگهاى آن حضرت شرکت داشت .عبدالله و عبدالرحمن در کربلا به خدمت امام حسین (ع ) رسیدند.
آنها در روز عاشورا به نزد حضرت آمده و سلام کردند و گفتند: دوست داریم که در برابرت مبارزه کرده و از حریم تو دفاع کنیم . حضرت به آنها فرمود: آفرین باد بر شما!
این دو برادر در حالیکه نزدیک امام بودند با دشمن جنگیده تا به شهادت رسیدند.
-
عبدالله بن عمیر الکلبى  
- ام وهب النمریه
 
او مردى دلاور و از مسیحیان کوفه بود که با دیدن کثرت لشکریان کوفه براى قتل امام حسین (ع ) مسلمان شد.وى شب هنگام همراه با همسرش ام وهب به سوى کربلا حرکت کرده و به خدمت امام حسین (ع ) رسیدند.عبدالله در روز عاشورا به میدان جنگ شتافت در حالى که جراحاتى بر بدنش وارد شده بود، همسرش ام وهب به میدان آمده و به او گفت : پدر و مادرم به فدایت ، در برابر فرزند رسول خدا با دشمن مبارزه کن .پس از شهادتش ، ام وهب بر بالین او نشست و گفت : بهشت تو را گوارا باد! از خدا مى خواهم که مرا همراه تو در بهشت قرار دهد.در این هنگام ، دشمن عمودى آهنین را بر سر ام وهب فرود آورد و در کنار شوهر شهیدش جان سپرد.
-
مسلم بن کثیر 
-
رافع بن عبدالله 
مسلم از تابعین (کسانى که یاران پیامبر را درک کرده اند مى باشد.او از یاران على (ع ) بوده و در یکى از جنگهاى آن حضرت پایش آسیب دیده و معلول گردید.او به همراه غلامش رافع از کوفه خارج شدند و نزدیک فرود آمدن امام حسین (ع ) به کربلا، به آن حضرت پیوستند.
مسلم در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسید، اما غلامشرافع بعد از نماز ظهر و در برابر حضرت (ع ) به شهادت رسید.
- النعمان بن عمرو الازدى  
- الجلاس (الحلاس ) بن عمرو
 
این دو برادر از مردم کوفه و از اصحاب على (ع ) بودند و جلاس در کوفه جز نظامیان آن حضرت بود.آنها با سپاه عمر بن سعد از کوفه خارج شدند. چون ابن سعد شروط و پیشنهادات امام حسین (ع ) را نپذیرفت ، آن دو به لشکر حضرت پیوستند.
نعمان و جلاس در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسیدند


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( جمعه 86/10/28 :: ساعت 1:43 صبح )
»» ادامه اسامی یاران

- سوار بن منعم 
او قبل از شروع جنگ ، از کوفه به کاروان امام حسین (ع ) پیوست .در روز عاشورا و در حمله اول شرکت کرد، اما مجروح گردید و توسط سپاه کوفه اسیر گشت . او را نزد عمر بن سعد بردند، ابن سعد خواست او را به قتل برساند ولى خویشان او وساطت نموده او را آزاد کردند.
چون جراحات او شدید بود، شش ماه پس از واقعه کربلا به شهادت رسید.
-
عمرو بن عبدالله الجندعى  
او از کسانى است که قبل از شروع جنگ ، خود را به کربلا رسانده و به امام حسین (ع ) پیوست .او در روز عاشورا در رکاب آن حضرت جنگید تا نقش زمین گشت ، دشمن یک ضربت کارى بر سرش وارد آورد. قوم و قبیله اش تن مجروح او را از میدان نبرد خارج کردند.
عمرو که جراحات سختى برداشته بود تا یک سال پس از واقعه کربلا در بستر بیمارى بود، اما بر اثر همان جراحات به شهادت رسید.
-
الموقع بن ثمامه 
او شبانه همراه با عده اى خود را به کربلا رسانده و به امام حسین (ع ) پیوست .
او در روز عاشورا در رکاب آن حضرت جنگید تا نقش زمین گشت ، قوم و قبیله اش او را نجات داده ، به کوفه آوردند و پنهانش نمودند.ابن زیاد از مخفیگاه او مطلع شد تا خواست او را به قتل برساند، عده اى وساطت کردند. لذا دستور داد او را به غل و زنجیر بسته به منطقه اى به نام الزاره (عمان فعلى ) تبعیدش کنند.موقع در اثر جراحات وارده و بعد از یکسال جان به جان آفرین تسلیم کرد.
- سعد بن الحارث 
- نصر بن ابى نیزر 
- الحارث بن نبهان
 
سعد، نصر و حارث ابتدا از غلامان حضرت على (ع ) و سپس امام حسن مجتبى (ع ) بودند. پس از شهادت آن دو معصوم (ع )، به خدمت امام حسین (ع ) در آمدند.آنها همراه حضرت از مدینه به مکه و از آنجا به کربلا آمدند.این سه غلام در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسیدند.
- منجح بن سهم 
- قارب بن عبدالله 
منجح غلام امام حسن مجتبى (ع ) بود که به همراه فرزندان آن حضرت در کربلا حضور داشت
قارب غلام امام حسین (ع ) و مادرش کنیز آن حضرت بود.این دو غلام در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسیدند.
- اسلم بن عمرو 
او از خدمتگزاران امام حسین (ع ) بود.وى در روز عاشورا جنگید تا نقش بر زمین گشت .
حضرت به بالین اسلم آمد، و او را در آغوش گرفت ، و صورت به صورتش گذاشت .
اسلم لبخندى زد و گفت : کیست مثل من ، که حسین (ع ) صورت به صورتش ‍ گذاشته باشد؟ آن گاه روح از بدنش پرواز کرد.
- سلیمان بن رزین 
او از خدمتگزاران امام حسین (ع ) بود.امام حسین (ع ) هنگامیکه در مکه بود نامه هایى را که به روساى قبائل بصره نوشته بود، به وسیله سلیمان فرستاد. اما یکى از آن ها خیانت نموده سلیمان را به نزد عبیدالله بن زیاد (زمانى که هنوز به سوى کوفه حرکت نکرده بود) برد.عبیدالله تا نامه حضرت به روساى قبایل را خواند، دستور داد سلیمان را گردن بزنند.
او یکى از شهداى نهضت حسینى در بصره است .
- جون 
او غلام ابوذر یار با وفاى پیامبر(ص ) است .جون همیشه ملازم اهل بیت (ع ) بود، او از مدینه به مکه و تا کربلا همراه حضرت بود.او در مقابل حسین (ع ) ایستاد و گفت : اى پسر رسول خدا!من در صلح کنار شما باشم و در سختى شما را تنها بگذارم ؟ بوى بدنم بد، جسمم پست و رنگم سیاه است . عنایتى بفرما تا بدنم خوشبو، جسمم شریف و رنگم سفید شود.
جون در روز عاشورا به میدان جنگ رفته و سپس به شهادت رسید.
پس از شهادتش امام حسین (ع ) فرمودند: خدایا!رویش را سفید، بویش را عطرآگین و او را با نیکان محشور فرما.
- سالم بن عمرو 
- جابر بن الحجاج 

سالم غلام بنى المدینه و از شیعیان کوفه بود که به سپاه امام حسین (ع ) پیوست .
جابر غلام عامر بن نهشل و مردى دلیر و جنگجو بود که در کربلا به محضر حضرت (ع ) رسید.
این دو غلام در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسیدند.
93 عمار بن سلامه الهمدانى  
94 نعیم بن العجلان الانصارى  
آن دو از یاران على (ع ) بودند و در بعضى از جنگها در رکاب آن حضرت جنگیدند.
عمار از اصحاب رسول خدا (ص ) است و نعیم از شجاعان و شعراى عرب به شمار مى رود.
آن دو که از حرکت امام حسین (ع ) به عراق با خبر شدند، به آن حضرت پیوستند و در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسیدند.
- جبله بن على الشیبانى  
- الحباب بن عامر التیمى  

آن دو از شجاعان و شیعیان کوفه هستند.هردو جزو بیعت کنندگان با مسلم بن عقیل بودند. پس از شهادت مسلم آنها از کوفه بیرون آمده و به سپاه حسین (ع ) پیوستند.
جبله و حباب در روز عاشورا مردانه جنگیدند تا به فیض شهادت رسیدند.
-
امیه بن سعد الطائى  
- جندب بن حجیر الکندى  
آن دو از بزرگان شیعه و از یاران على (ع ) بودند.امیه و جندب قبل از شروع جنگ خود را به سپاه حسین (ع ) رساندند.آن دو روز عاشورا و در آغاز جنگ به شهادت رسیدند.
- یزید بن مغفل المذحجى  
- عبدالله بن بشر الخثعمى  
آن دو از مردان دلیر و حامیان حق بودند.یزید بن مغفل که از یاران على (ع ) بود، در مکه به حسین (ع ) پیوست و همراه ایشان به کربلا آمد.عبدالله که با سپاه عمر بن سعد از کوفه بیرون آمده بود در فرصت مناسب به یاران حسین (ع ) پیوست .آن دو روز عاشورا به فیض شهادت رسیدند


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( جمعه 86/10/28 :: ساعت 1:42 صبح )
»» شرح حال واسامی یاران آقای مظلومان

- زاهر بن عمرو 
- الحارث بن امر القیس 
آن دو از قبیله بنى کند هستند.زاهر که در شجاعت و محبت اهل بیت (ع ) مشهور بود، در سال 60 هجرى به حج رفت و سپس به سپاه امام حسین (ع ) پیوست .
حارث که با سپاه عمر بن سعد از کوفه خارج شده بود، در فرصت مناصب به یاران حضرت ملحق گردید.هر دو در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسیدند.
- عمر بن ضبیعه 
- بکر بن حى 
آن دو از قبیله بنى تیم هستند.عمر بن ضبیعه مردى شجاع بود. او افتخار درک رسول خدا (ص را داشته است .آنها به همراه سپاه عمر بن سعد از کوفه خارج شدند و در موقعیت مناسب به یاران حسین)ع ) پیوستند.عمرو و بکر در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسیدند.
-
عبد الا على بن یزید الکلبى  
-
عماره بن صلخب الازدى  
آن دو از جنگجویان دلیر و از شیعیان کوفه هستند.آنها با مسلم بن عقیل بیعت کردند و پس از شهادت مسلم و هانى در کوفه دستگیر شدند.ابن زیاد دستور داد عبد الا على و عماره را به میان قبیله شان برده و گردن بزنند.آن دو از شهداى نهضت حسینى در کوفه هستند.
- زهیر بن سلیم 
- قاسم بن حبیب 
آن دو از قبیله بنى ازد و از شیعیان کوفه بودند.زهیر و قاسم با سپاه عمر بن سعد از کوفه بیرون آمده و در موقعیت مناسب به یاران حسین (ع ) پیوستند.آن دو در حمله اول روز عاشورا به شهادت رسیدند.
-
ضرغامه بن مالک 
-
کنانه بن عتیق 
آن دو از قبیله بنى تغلب و از شیعیان کوفه بودند.ضرغامه با مسلم بن عقیل بیعت کرد. او پس از شهادت مسلم ، با سپاه عمر بن سعد از شهر خارج شده و در فرصت مناسب خود را به یاران حسین (ع ) رسانید. وى پس از نماز ظهر روز عاشورا در جنگ تن به تن به شهادت رسید.کنانه از اصحاب رسول خدا (ص ) و از زاهدان و قاریان قرآن بود.
او در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسید.
-
سیف بن مالک 
- ادهم بن امیه 
آن دو از قبیله بنى عبد قیس و از شیعیان بصره بودند.سیف و ادهم همراه با عده اى دیگر از بصره خارج شده و در محلى به نام ابطح در نزدیکى مکه به امام حسین (ع ) پیوستند.
ادهم در حمله اول روز عاشورا و سیف بعد از نماز ظهر در جنگ تن به تن به شهادت رسیدند.
-
جو ین بن مالک التیمى  
او شیعه علوى بود.چون به قبیله بنى تیم وارد شده بود لذا همراه آنها به سوى امام حسین (ع ) رفت تا با او بجنگد.وقتى پیشنهادات حسین (ع ) از جانب عمر بن سعد در شد، جوین به همراه عده اى شبانه به یاران حضرت پیوستند.او در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسید.
-
زیاد ابو عمره 
-
حبشى بن قیس 
آن دو از قبیله بنى همدان هستند.زیاد محضر پیامبر (ص ) را درک کرده است . او مردى شب زنده دار و پرهیز کار بود.سلمه جد حبشى از اصحاب رسول خدا بوده است



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( جمعه 86/10/28 :: ساعت 1:41 صبح )
»» به ابی انت وامی

به ابی انت وامی که تویی مظهر عشق             اثر مظهر عشق از  شرف   اکبر  توست

طفل شش ماه به هنگام شهادت خندید               آنکه بر مرگ زندخنده علی اصغر  توست



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( جمعه 86/10/28 :: ساعت 1:37 صبح )
»» قصه عاشورا

قصه عاشورا
هست پر غوغا
راهی ست بدون خود خواهی
جان ها را میکند وصل به لایتناهی
این روایت که تو میخوانی
با تو دارد سر نهانی
حسین (ع)
جریان رودست در میان سنگها
پیوند دیروز و امروزست با فردا
در امواج خون اش عشق میشود هویدا
در صحرای محشر گل های شقایق میشه شکوفا
راز نهان میشه پیش تو پیدا
دل عاشق دیر زمانیست که میداند
حسین را باید جور دیگر شناخت
تا به حقیقت زندگی دست یافت
من نمی دانم با کدام کلام و سخن
با تو بگویم چنان
که حسین مرد خون - دود - اهن نبود
ان که روا میدارد
بر دهان تشنه
ببندد اب
دل سنگش نمیشه با گفتگو کباب
زبان شمشیر باید بیدارش کند از خواب
دست دوستی نمی اید بدست
از روبهان حیله گر پست
که جام دلهایشان
مالامال
از خود پرستیست
حسین (ع)کیست؟
او که عمل کرد
پیراهن شهادت را به تن کرد
تراز منفی را
یکباره از جا کند
حسین در این فرصت کوتاه زندگی
برده نهایت بهر ه را
حسین یک شعر ناب حماسی
در بیانی فشرده و عاصی
که عشق و خون از هم جدا نیست
همیشه در خاطر ه ها ماندنیست



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( جمعه 86/10/28 :: ساعت 1:35 صبح )
»» رؤ یاى شگفت انگیز

رؤ یاى شگفت انگیز
سگها با سنگدلى به او هجوم آورده اند... سگهایى که قبلاً آنها را ندیده است ... سگهاى وحشى ... آلوده و کثیف ... چرک و خون از دندانهایشان مى ریزد. مى کوشد که آنها را از خود دور سازد ولى بى فایده است . آنها سگانى حریص هستند که هرلحظه بر حرص و قساوتشان افزوده مى گردد. از میان آنها سگى ابلق ، از همه بیشتر سرسختى نشان مى دهد. مى خواهد گردن را بگیرد... با توحّش کامل هجوم مى آورد و مى خواهد گردن نقره فامى را بشکند که چون ظرفى بلورین مى درخشد.
آه !... آه !... آب !... آب !... قلبم از تشنگى مى شکافد...از خواب بیدار مى شود... دانه هاى عرق را که در پرتو ماه مى درخشند، پاک مى کند. دو چهره در مقابل هم قرار مى گیرند... چهره ماه و چهره او.حسین به ستارگانى که از دوردست ترین نقاط آسمان سوسو مى زنند، به دقت مى نگرد. برقى از آن دور دستها مى جهد و نور شدیدى تولید مى کند... چشمک مى زند... مى کوشد تا اسرارى را کشف کند.
نواده رسول خدا از بستر خویش به پا مى خیزد... وضو مى گیرد... خنکاى آب ، روح او را شاداب مى سازد.دو سوّم شب گذشته است و سکوت شبانگاهى را تنها زوزه سگهایى از دوردست مى شکند.انبانى را که پر از غذا و همیانى را که در آن سکه هاى طلا و نقره است ، بر دوش مى گذارد و در کوچه هاى شهر به راه مى افتد. از پیچ و خمها مى گذرد... مقابل یک منزل که نزدیک به ویرانى است ، توقف مى کند. نقاب چهره خویش را محکم مى بندد و مانند شبحى از اشباح شبانگاهى و مرموز مجسّم مى گردد.
مقدارى روغن و قدرى آرد مى گذارد و از روزنه اى کوچک کیسه سکه اى را مى اندازد. آنگاه کوبه در را به صدا در مى آورد و قبل از آنکه در باز شود به کوچه اى که در دل سیاهى غرق شده قدم گذارده و ناپدید مى شود.از روزنه منزلى بزرگ ، شعاع نور ساطع است ... و خنده اى مستانه و به دنبال آن قهقهه هایى مى شنود. به خدا پناه مى برد و به سمت راست مى چرخد. به کاخ ‌حاکم مدینه (ولید بن عتبة بن ابى سفیان( نزدیک مى شود.
منظره با شکوه قصر و خانه هاى خشتى و گلین اطراف آن حکایت از ظلم فراوان در توزیع ثروتها مى کند. فقر در مقابل ثروت ، تنگدستى و بیچارگى در مقابل عیّاشى و خوشگذرانى ...کجایى اى رسول خدا؟!... بیا و بنگر که آزاد شدگانت چه مى کنند؟...
در شهر تو... کجایى اى جدّ بزرگوار...؟شب همچنان شهر را در سیاهى  سهمگین رمزآلود خود فرو برده است و ستارگان در پهنه آسمان سوسو مى زنند و ماه پشت تپه ها و بلندیها پنهان مى گردد و سیاهى بر وحشت شب مى افزاید. شهر مدینه در این شب مانند راهبه اى مى گردد که جامه سیاه خود را به تن کرده است .
آن مرد گندمگون با چشمانى برّاق و بینى بلند و کشیده در کنار نخلى که جدش پیامبر آن را غرس کرده است مى ایستد و به یاد حدیث او مى افتد که فرموده :
{اَکْرِمُوا عَمَّتَکُمُ النَّخْلَةَ فَاِنَّها خُلِقَتْ مِنْ طینَةِ ادَمَ{
نخل ، گرچه کهنسال است ولى همچنان ، رطب ، خرما و سایه دارد. بر تنه درخت تکیه مى زند؛ گویا هردو به یکدیگر پیوند خورده اند و یکى شده اند... چشمه اى از نماز مى جوشد... کلمات آسمانى در فضا چون فوّاره فوران مى کند... و حسین دو رکعت نماز مى گزارد... سپس به سوى مرقد پیامبر روانه مى گردد.
تصاویر دوران کودکى در حافظه اش هنوز برق مى زند... حسین هفت سال اوّل عمرش را با گامهاى کوچک خود به سوى پیامبر دویده است ... در دامان نبوت و گلستان وحى قرار گرفته و لبخند فرشتگان ، دنیاى او را پر ساخته است . تصاویر پشت سرهم مى آیند و مانند برقهاى آسمانى شعله مى کشند و خاموش مى شوند.
آن مرد که اکنون پنجاه و چند سال از عمرش مى گذرد خود را بر روى قبر مى اندازد. گرمى آغوش پیامبر را احساس مى کند. آن تربت پاک را در آغوش گرفته و آن را مى بوید... بوى عطر هوا، سینه او را پر مى سازد. احساس مى کند که صورت جدّش را مى بوسد... احساس مى کند که بر موى پرپیچ و شکن پیامبر که چون امواج صحراست ، دست مى کشد. احساس مى کند که خود را در آغوش آدم و ابراهیم افکنده و گویا تمام هستى را در بغل گرفته است .
اى جدّ بزرگوار! آنان از من چیزى مى خواهند که آسمان و زمین به واسطه آن مى شکافد. از قله کوه مى خواهند که از اوج به حضیض تنزل کند. از ابرها مى خواهند که آسمان را ترک گویند و از نخل سرافراز مى خواهند که سر فرود آرد... آنان از حسین مى خواهند که بیعت کند... بیعت با یزید!...حسین پلکهاى خسته خود را برهم مى نهد. ناگهان آبشارى از نور محمّد پدیدار مى گردد. چهره اى مانند ماه شب چهارده مى درخشد؛ اطراف او فرشتگان بال مى زنند (مَثْنى وَثُلاثَ وَرُباعَ. (
-
حبیب من اى حسین  !... پدر و مادر و برادرت به سوى من شتافته اند... آنان مشتاق دیدار تو هستند. پس به سوى ما بشتاب .
-
من نیازى به ماندن در این دنیا ندارم ؛ اى پدر! مرا نیز همراه خود ببر.
- شهادت  ! اى فرزند!... تمامى دنیا به شهادت تو احتیاج دارد.
حسین علیه السّلام سپیده دم از خواب بیدار مى شود. با جدّ خود وداع مى نماید و به منزل برمى گردد. رؤ یا در مقابل چشمانش مجسّم است ؛ گویا به شاخه درخت طوبى چنگ زده است . نورى آسمانى در درون او شعله مى کشد... و صدایى در سینه اش پژواک مى کند... او را به رفتن مى خواند. رستاخیز فرا رسیده است و شتران در صحرا گردنهاى خود را برافراشته اند و در انتظار تجمّع یک کاروان هستند.

برگرفته ازکتاب"حسین(ع)"

سید محمّد رضا غیاثى کرمانى



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( سه شنبه 86/10/25 :: ساعت 12:47 صبح )
»» سرچشمه علم در نزد خاندان عصمت است

سرچشمه علم در نزد خاندان عصمت است  
حکم ابن عتیبة گوید: هنگامى که حسین ابن على علیهماالسلام رهسپار کربلا بود مردى در منزل ثعلبیة با او برخورد نمود، بر حضرت وارد شد و سلام کرد، حسین علیه السلام فرمود: از کدام شهرى ؟ گفت : از اهل کوفه ، حضرت فرمود: هان بخدا سوگند اى برادر اهل کوفه اگر در مدینه ترا مى دیدم ، علامت جبرئیل را در خانه خودمان و آوردن وحى را بر جدم به تو نشان مى دادم ، اى برادر اهل کوفه ، سرچشمه علوم مردم نزد ماست ، آیا مى شود که آنها بدانند و ما ندانیم ؟ این کار شدنى نیست !                                                                                علوم امام حسین علیه السلام از نظر شیعه 
طبق روایات اهل البیت علیهم السلام ، ائمه اطهار وارث علوم پیامبر اکرم مى باشند، و پیامبر اکرم نیز وارث علوم تمام انبیاء گذشته مى باشد.
به مقتضاى این روایات امام حسین علیه السلام وارث علوم تمام انبیاء و پیامبر اکرم ، و آگاه به تمامى حوادث گذشته و آینده مى باشد، او مى داند که در آسمانها و زمین و در بهشت و جهنم چیست ؟ عاقبت هر کسى و احوال مردم چگونه است ، او زبان هر جاندارى را مى داند و به لغت همه مردم آگاه است در نزد اوست هفتاد و دو حرف از هفتاد و سه حرف ، از اسم اعظم الهى ، عده اى از اصحاب امام صادق علیه السلام روایت کنند که حضرت فرمود: من مى دانم آنچه را که در آسمانها و در زمین موجود است ، من مى دانم آنچه در بهشت و جهنم است ، مى دانم آنچه شده و خواهد شد، سپس حضرت اندکى مکث فرمود و چون دید این سخن بر شنوندگان گران آمد فرمود: من اینها را از کتاب خداوند عزوجل مى دانم ، خداوند عزوجل مى فرماید: فیه تبیان کل شیى ء ، در قرآن بیان همه چیز است                       . قدرت امام حسین علیه السلام از نظر شیعه 
اما قدرت حضرت اباعبدالله الحسین از جهت ولایت مطلقه ، همان قدرت عظیم الهى است که خداوند متعال به ائمه علیهم السلام عطا نموده است ، همان قدرتى که انبیاء عظام با آن معجزات را انجام مى داند، موسى ، عصا را اژدها مى کرد و دریا را مى شکافت ، عیسى مرده را زنده مى کرد و مجسمه را جان مى داد، همان قدرتى است که خداوند به امیرالمؤ منین داده بود و عجائب بى شمار از او سر مى برد.
راوى گوید: خدمت امام رضا علیه السلام بودم ، روى کاغذى این جمله را نوشتم : دنیا در نزد امام همانند نیمه گردوئى جلوه گرست ، (که امام به تمامى آن کاملا مسلط است ) این نوشته را به حضرت دادم و عرض کردم : فدایت شوم ، اصحاب ما روایتى را نقل کرده اند، من آن را انکار نکردم ولى مى خواهم از شما بشنوم ، حضرت به آن کاغذ نگاه نمود، سپس آنرا پیچید بگونه اى که گمان کرده (گفتن آن ) بر حضرت سخت آمد، سپس فرمود: آرى این حق است ، آن را به روى پوست منتقل کن . تا بماند و از بین نرود.آرى چگونه چنین نباشد در حالى که در نزد آل محمد است هفتاد و دو حرف از اسم اعظم الهى ، حروفى که یک حرف آن ، آصف را قدرت داد تا تخت بلقیس را حاضر کند، و عیسى با آن همه معجزات فقط دو حرف نزد او بود.
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند به عیسى دو حرف (از اسم اعظم داد) و با آن اقدام مى کرد، به موسى چهارحرف و به ابراهیم هشت حرف و به نوح پانزده حرف و به آدم بیست و پنج حرف داد، و براى محمد و آل محمد همه را جمع کرد، اسم اعظم هفتاد و سه حرف است که خداوند به محمد هفتاد و دو حرف را عطا فرمود و یکى را در حجاب قرار داد



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( سه شنبه 86/10/25 :: ساعت 12:47 صبح )
<      1   2   3   4   5   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

توهین رسانه بهائیان به ائمه و قرآن کریم
قاتل امام حسین ـ علیه السّلام ـ دشمن خدا؟
تفریح مولاعلی(ع)
شمه ای اززندگی سراسربرکت مولا علی(ع)
امیدبخشترین آیه قرآن
درسی از حضرت زهرا
طوبی
پند امام به عالمان
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 8
>> بازدید دیروز: 3
>> مجموع بازدیدها: 13937
» درباره من

دل درهوای یار

» آرشیو مطالب
زمستان 1386

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب