سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنگدستى بزرگتر مرگ است . [نهج البلاغه]
دل درهوای یار
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» توهین رسانه بهائیان به ائمه و قرآن کریم

رهبران فرقه ضاله بهائیت همواره درتلاش برای عوامفریبی‌های خود مدعی احترام به اعتقادات و ادیان دیگر به ویژه دین اسلام هستند و تلاش دارند تا از فرقه خود چهره‌ای متساهل به نمایش گذارند.

به گزارش شیعه آنلاین به نقل از ادیان و فرق، سایت متعلق به رسانه‌های تشکیلاتی فرقه ضاله بهائیت به قرآن کریم و ائمه معصوم شیعه-علیهم السلام- اهانت کرد.

 سایت "س" که در فهرست رسانه‌های تشکیلاتی فرقه ضاله بهائیت فعالیت می‌کند، طی یادداشتی به قرآن کریم و ائمه معصوم شیعه -علیهم السلام- توهین کرد.

 این سایت بهائی در یاداشت‌ اهانت‌آمیز خود با عنوان "عقلانیت چگونه شکل گرفت به ائمه شیعه اهانت کرده و در ادامه عبارات موهنی را به قرآن کریم نسبت داده است.

 گفتنی است رهبران فرقه ضاله بهائیت همواره درتلاش برای عوامفریبی‌های خود مدعی احترام به اعتقادات و ادیان دیگر به ویژه دین اسلام هستند و تلاش دارند تا از فرقه خود چهره‌ای متساهل به نمایش گذارند.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( پنج شنبه 88/9/26 :: ساعت 11:25 عصر )
»» قاتل امام حسین ـ علیه السّلام ـ دشمن خدا؟

از امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) توقیعات فراوانی در زمینه‎های گوناگون صادر شده است که در برخی از آنها مناظراتی با مخالفان از طریق نواب خاص انجام شده است و البته ایشان تأکید می‏‎کردند که این پاسخ‏‎ها را از امام زمان (عج) آموخته‎اند؛ ما در اینجا به یکی از مناظراتی که توسط حسین بن روح یکی از نواب خاصّ حضرت بیان شده است اشاره می‎کنیم:
«أبی جعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی» نقل می‎کند شخصی از أبی القاسم حسین بن روح نوبختی پرسید:‌ «آیا حسین بن علی ­ـ علیه‎السلام ـ ولی خدا بود؟»
گفت: «آری.»
پرسید: «آیا قاتل آن حضرت دشمن و عدوّ خدا بود؟»
گفت: «آری.»
پرسید: «پس چرا خداوند دشمن خود را بر ولیّ خود مسلط کرد؟»
حسین بن روح پاسخ داد: «بدان که خداوند با بشر تکلّم نمی‎کند مگر با واسطه؛ حال اگر بخواهد فرستادگانی از غیر جنس بشر بفرستد مردم از آنان اطاعت نمی‎کنند؛ پس ناگزیر افرادی از جنس بشر را به رسالت بر می‎انگیزد و برای اینکه بر مردم ثابت شود که ایشان از جانب خدایند و در سخنان خود صادق‎اند، معجزاتی را برایشان قرار می‎دهد بطوری که مردم از انجام آن عاجزند؛ سپس چون مردم به رسالت این افراد پی بردند، خداوند متعال بر اساس مصلحت و حکمت خود گاهی رسولان و انبیاء خود را غالب می‎کند و گاهی مقهور؛ زیرا اگر ایشان در تمام احوال غالب و پیروز باشند، مردم ایشان را خدا می‎پندارند و از خداوند غافل می‎شوند، به همین دلیل خداوند متعال، احوال انبیاء و اولیاءش را مانند احوال سایر مردم قرار داده است و البته ایشان در حالت سختی و آزمایش‎های الهی صابر و شکیبا و در حالت پیروزی و عافیت شاکرند.»
فردای آن روز، حسین بن روح، به یکی از شیعیان که فکر می‎کرد این پاسخ‎ها تراوش فکری خود اوست اظهار داشت: «اگر از آسمان سقوط کنم و طعمه مرغان هوا گردم یا باد تندی مرا به محل دوری پرتاب کند، در نظرم بهتر از این است که در دین خدا رأی و نظریه شخصی خود را اظهار کنم. مطالبی که دیروز شنیدی از حجت خدا (عج) شنیده شده است»
[1]

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( شنبه 88/4/13 :: ساعت 4:4 صبح )
»» تفریح مولاعلی(ع)

جوانی علی (ع) الگویی برای جوانان

می گویند باید از حضرت علی (ع) الگو بگیریم! اما چگونه؟!... من یک جوان هستم! یک جوان با خصوصیات خاص دوران جوانی! یک جوان با شور و نشاط خاص این دوران که به خنده و تفریح ,  به شور و احساست نیاز دارد و الگویی که مرا به شور آورد

با تمام این حرفها , باز هم الگو برای تو و برای همه  , مولای متقیان است : و بخصوص جوانی شان

الگو گرفتن یک الگو

بله! خود امیر المومنین  در جوانی شان , الگو داشته اند. الگویشان نیز پیامبر بوده است . از علی (ع) از شش سالگی همراه و همراز پیامبر و در خانه ایشان زندگی می کرده اند و در همه امور زندگی شان , حتی جزیی ترین مسایل هم به پیامبر اقتدا می نمودند یعنی خود ایشان هم از یک انسان کامل و والای دیگر الگو می گرفته اند

اما چگونه؟

پیامبر اکرم (ص)  و علی(ع) همواره با هم بودند. از هنگام عبادت و خلوت در غار حرا گرفته تا مراحل مختلف دعوت خویشان دعوت عمومی در خانه خدا و حتی سفرههای تبلیغی پیامبر. علی (ع) همیشه اول صبح به دیدار پیامبر می رفت و آنگاه یکدیگر را شاداب در آغوش می کشیدند و احوال هم را می پرسیدند . آندو بزرگوار اوقات زیادی از شبانه روز را در کنار هم به کار و تلاش می پرداختند و گاه علی (ع) خالصانه عرق از پیشانی پیامبر پاک می کرد و ایشان صمیمانه از او تشکر می نمود

علی (ع)  خود در این باره می فرماید : (( پیامبر (ص) مرا در دامان خود پرورید. من کودک بودم , پیامبر مرا چون فرزند خود درآغوش گرمش می فشرد و در استراحتگاه مخصوص خود جای می داد... هرگز نیافت که من دروغی بگویم و در کردار من اشتباهی رخ دهد. من همچون بچه شتری تازه که پیوسته به دنبال مادرش هست , دنبال او می رفتم . او هر روز نکته ای تازه ای از اخلاق برای من آشکار می ساخت و مرا فرمان می داد که در خط او حرکت کنم . ان حضرت مدتی از سال در کوه حرا به سر می برد و کسی جز من او را نمی دید... من نوروحی و رسالت را می دیدم و بوی خوش و دل انگیز نبوت را احساس می کردم ... موقعیتی که من در محضر رسول الله داشتم برای هیچ کس نبود))ـ

بسیار خوب!تمام این حرف ها درست ! اما حضرت علی (ع) , پیامبر را می دیده اند و وجود ایشان را لمس می کرده اند و به ایشان اقتدا می کرده اند اما من چه که حضرت علی (ع) را نمی بینم , چگونه می توانم از ایشان الگو بگیرم !؟

تاریخ که روح , افعال و رفتار امیرالمومنین را دیده و نقل کرده است . از او استفاده کن ! از دیدگان تاریخ!؟

شجاعت , جوانمردی و شورمندی حضرت علی (ع)

آری ! مگر تو نمی گفتی الگویی می خواهی که تو را به شور بیاورد . آنچه می تواند یک جوان را به شور بیاورد ,  دیدن حماسه آفرینی ها و شورمندی های کسی است که به او علاقه مند است . حال چه کس دیگری را سراغ داری که به اندازه امیرالمومنین , حماسه آفریده باشد

در همان کودکی که مصادف بود با آغاز بعثت پیامبر ,  کودکان به تحریک مشرکان پیامبر را آزار می دادند و سنگ می پراندند, با شجاعت از اطراف پیامبر دور می کرد . چه کسی , شب را در بستری پر خطر بجای دیگری , بجای محبوبش خوابیده و از آن شب بعنوان لذت بخش ترین شب عمرش یاد کرده است ؟ مگر رشادت های امیر المومنین در جنگ بدر را نشنیده ای؟ آن هنگام او فقط 25 سال داشته است و به گفته مورخین نیمی از کشته شدگان این جنگ با ضرب مشیر علی (ع) از پای درامده بودند. می دانی در جنگ احد زمانی که علی (ع) 26 سال داشت  , آنجا که در همان اوایل جنگ 9 پرچمدار لشگر دشمن را به خاک انداخت و بعد هنگامی که پیامبر در خطر محاصره بود پروانه وار به دور آن حضرت می چرخید و از وجود مبارکشان محافظت می کرد همه مردم چه ندایی را از آسمان شنیدند

لا فتی الا علی , لا سیف الا ذولفقار

علی از همه جوان ها بهتر است و ذوالفقار او از همه شمشیرها  برنده تراست

اما جنگ خندق و شجاعت بی همتای علی (ع) و داوطلب شدن ایشان جهت مبارزه با عمروبن عبدو یکی از نیریمند ترین مردان عرب آری همانجا بود که پیامبر به واسطه اخلاص علی (ع) در این مقابله بی نظیر فرمود

ضربه علی یوم الخندق , افضل من عباده ثقلین

به راستی که چنین جمله ای در وصف هیچ دلیر مرد دیگری بیان نشده ! در ان زمان امیر المومنین 28 سال بیشتر نداشت!؟

در جنگ خیبر نیز هنگامیکه تمام مردان با تجربه و جنگ دیده سپاه اسلام شکست خورده بازگشتند , علی (ع) به میدان آمد و با فتح قلعه محکم و مقاوم خیبر ان پیروزی بزرگ را برای اسلام به ارمغان اورد

به راستی که هیچ جوان دیگری , چنین جوانی پر شور و هیجان انگیزی نداشته است

همه مردان بزگ تاریخ بشریت و پیشاپیش همه آنها علی (ع) در دوران جوانی از رموز موفقیت به خوبی بهره برده , راههای پر پیچ و خم آن را با درخشندگی پشت سر نهاده , توانسته اند کارهای بزرگی را به انجام رسانند

تفریح و شادی علی (ع)

می دانی ای دوست عزیز : من هم حرفهای تو را می پذیرم . اما جنگ و شور و حماسه بخشی از زندگی انسان است . چیزهای دیگری هم هستند که آدمی باید به آنها هم توجه کند. یک الگوی کامل , باید در ان زمینه ها هم حرف برای گفتن داشنه باشد. اینطور نیست ؟

حتما همینطور است و من به تو می گویم که امیر المومنین در آن موارد هم , الگویی قابل قبول و کامل ارایه می دهد . آخر تو درباره زندگی امیرامومنین چه فکر کرده ای؟

فکر می کنی تمام زندگی حضرت علی (ع) در جنگ و عبادت خلاصه شده؟

یعنی اینطور نبوده است !؟

نه که نبوده است ! حضرت علی (ع) , مردی خوش رو و خندان بوده اند . همیشه تبسم بر لب داشته اند که دل مومنان را شاد می کرده است . ایشان تفریح هم می کرده اند. منتها تفریح در دیدگاه امام علی (ع) ولگردی و اتلاف وقت یا روز را به شب رساندن نبود؟

پس تفریح علی (ع) چگونه بود؟

علی (ع) کار را تفریح می دانست

تفریح او را  ,  مسافرت ,کمک به دیگران ,تحصیل و تدریس ,  سرودن ,  نوشتن ,  حفظ و قرائت قران ,  مباحثه  ,  نگریستن به طبیعت و ورزش تشکیل می داد . پرداختن به ورزشهای شمشیر بازی ,  پرتاب نیزه ,  اسب سواری ,  کشتی ,  وزنه برداری و شرکت در مسابقات ورزشی هم برای ایشان جنبه تفریح داشته است

چقدر جالب بوده است ! احتمالا به دلیل همین دیدگاه امیرالمومنیننسبت به تفریح و زندگی بوده است که اگر سرتاسر زندگی شان را مرور کنیم , لحظه ای توقف و سکون در ان نمی یابیم. گویی حتی یک لحظه هم با لحظه قبلی اش مشابه نبوده است و درست بدلیل همین دیدگاه بود که شوخی و خنده هم در سیره مولای متقیان شکل دیگری داشت

امیر المومنین اهل شوخی و مزاح بود. اما نه شوخی های زننده و بی مزه ! بلکه مزاح های معنادار و آموزنده

هر گاه یکی از یاران و دوستانش را گرفته می دید با شوخی او را خوشحال می کرد تا اندکی از اندوهش کم شود. از همه مهمتر اینکه شادی علی (ع) هنگامی بود که یک کافر ,  مسلمانمی شد. جنگی به پیروزی ختم می شد ,  غذایی به فقیر می رساند ,  دل غمدیده ای را شاد می کرد ,  مشکلی را از کسی مرتفع می کرد و کودک یتیمی را ذوق زده می نمود

نکته دیگر هم این بود که مولای متقیان در شوخی هایش مراقب و محافظ حدود شرعی بود تا حتی به شوخی دروغ نگوید ,  دل مومنی را نشکند و یا با زن و دختر نامحرمی ,  شوخی نماید

علی(ع) و اتباط با زنان و دختران

به طور مثال همین چگونگی ارتباط داشتن با زنها و دخترهای نا محرم در جامعه  ,  یکی از معضلات امروز ما جوانهاست.بخاطر اینکه نه الگوی مناسبی در مورد ان ارائه شده و نه دیدگاه دین در مورد آن به خوبی مشخص و تبیین شده است. تازه ,  تندروی ها و کج روی های گروهها و طبقات گوناگون در مرحله عمل را هم به آن اضافه کن

اگر به سیره امیرالمومنین دقت کنی ,  می بینی که حضرت  ,  در سنین جوانی با زنان سالخورده سلام و احوالپرسی می نمود ولی با دختران و زنان جوان نه ! حتی سلام هم نمی کرد . در حالیکه پیامبر در همان زمان با زنان و دختران جوان هم سلام و احوالپرسی می کردند چون زمانی که علی (ع) 20 ساله و در عنفوان جوانی چنین عمل می نمود ,  پیامبر اکرم قریب 50 سال از عمر شریفشان می گذشت. بنابراین از آنجا که احتمال پیش امدن گناه دست کم برای طرف مقابل دور از ذهن نبود ,  علی (ع)این تربیت شده مکتب پیامبر به عنوان یک جوان سعی داشت مسائل ارتباطی و حدود بین دختر و پسر و به عبارتی زن و مرد را مراعات کند. هر چند وجود نازنین آن حضرت مبراو پاکیزه از هرگونه آلودگی بود

از طرفی پیامبرسه دختر جوان به نامهای زینب ,  ام کلثوم و فاطمه در خانه داشتند ,  بااینکه علی(ع)از کودکی به این خانه رفت و آمد داشتند ,   اما در این رفت و امدها نهایت دقت را بعمل می آوردند. درحالی که همین علی (ع) در دوران خلافتش وقتی که حدود 60 سال سن داشت و همسر شهیدی را نیاز به کمک دید به یاری او شتافت

پس در ارتباط با افراد نامحرم ,  چیزی که بیش از همه اهمیت دارد

نیت و انگیزه طرفین و از همه مهمتر عدم امکان وجود مفسده در این ارتباط برای هر دو نفر است

یاری رساندن به نیازمند و در طلب رضای خدا آنهم در حد ضرورت مطلوبست و لیکن این سیره جدایی از بهانه جویی برای آشنایی و استمتاعات و لذت جویی و هرگونه آلودگی دیگر است

به راستی که کسی چون حضرت علی (ع) ,  در سنین جوانی اش و در ریزترین حرکات و رفتارهایش بهترین الگوی نسل جوان ماست



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( پنج شنبه 88/4/11 :: ساعت 3:47 عصر )
»» شمه ای اززندگی سراسربرکت مولا علی(ع)

 وی فرزند ابو طالب بود. علی (ع) ده سال پیش از بعثت متولد شد و پس از شش سال در اثر قحطی که در مکه اتفاق افتاد بنا به در خواست پیغمبر اکرم (ص) از خانه پدر به خانه پسر عموی خود یعنی پیامبر منتقل گردید و تحت سرپرستی و پرورش مستقیم آن حضرت درآمد. پس از چند سال که پیغمبر اکرم (ص) به موهبت نبوت نایل شد و برای نخستین بار در (غار حرا) وحی آسمانی به وی رسید وقتی که از غار رهسپار شهر و خانه خود شد , شرح حال را فرمود ,  علی (ع) به آن حضرت ایمان آورد و باز در مجلسی که پیغمبر اکرم (ص) خویشاوندان نزدیک خود را جمع و به دین خود دعوت نموده فرمود

نخستین کسی که از شما دعوت مرا بپذیرد خلیفه و وصیه و وزیر من خواهد بود , تنها کسی که از جای خود بلند شد و ایمان آورد علی (ع) بود و پیغمبر اکرم (ص) ایمان او را پذیرفت و وعده های خود را درباره اش امضا نمود و از این روی علی (ع) نخستین کسی است در اسلام که ایمان آورد و نخستین کسی که هرگز غیر خدای یگانه را نپرستید

  علی (ع) پیوسته ملازم پیغمبر (ص) بود تا آن حضرت از مکه به مدینه حجرت نمود و در شب هجرت نیز که کفار خانه آن حضرت را محاصره کرده بودند و تصمیم داشتند آخر شب به خانه ریخته و آن حضرت را در بستر خواب قطعه قطعه نمایند , علی (ع) در بستر پیغمبر اکرم (ص) خوابیده و آن حضرت از خانه بیرون آمده رهسپار مدینه گردید و پس از آن حضرت مطابق وصیتی که کرده بود , امانتهای مردم را به صاحبانش رد کرده , مادر خود و دختر پیغمبر را با دو زن دیگر برداشته به مدینه حرکت نمود

در مدینه نیز ملازم پیغمبر اکرم (ص) بود و ان حضرت در هیچ خلوت و جلوتی علی را کنار نزد و یگانه دختر محبوب خود فاطمه را به وی تزویج نمود و در موقعی که میان اصحاب خود عقد اخوت می بست او را برادر خود قرار داد

علی در همه جنگها که پیغمبر اکرم شرکت فرموده بود حاضر شد جز جنگ تبوک که ان حضرت او را در مدینه به جای خود نشانیده بود و در هیچ جنگی پای به عقب نگذاشت و از هیچ حریفی روی نگردانید و در هیچ امری مخالفت پیامبر (ص) را نکرد چنانچه آن حضرت فرمود

هرگز علی از حق و حق از علی جدا نمی شود

علی (ع) در روز رحلت پیامبر اکرم 33 سال داشت و با اینکه در همه فضایل دینی سرآمد و در میان اصحاب پیغمبر ممتاز بود به عنوان اینکهود جوان است و مردم به واسطه خون  های که در جنگها پیشاپیش پیامبر اکرم (ص) ریخته با وی دشمنند از خلافت کنارش زدند و به این ترتیب دست آن حضرت از شوونات عمومی به کلی قطع شد وی نیز گوشه خانه را گرفته به تربیت افراد پرداخت و 25 سال که زمان سه خلیفه پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) بود گذرانیده و پس از کشته شدن خلیفه سوم مردم با ان حضرت بیعت نموده و به خلافت برگزیدند

آن حضرت در خلافت خود که تقریبا 4 سال و 9 ماه طول کشید سیرت پیامبر اکرم (ص) را داشت و به خلافت خود صورت نهضت و انقلاب داده به اصلاحات پرداخت و البته این اصلاحات به ضرر برخی از سودجویان تمام می شد و از این رود عده ای از صحابه که پیشاپیش آنها عایشه , طلحه ,  زبیر و معاویه بودند خون خلیفه سوم را دستاویز قرار داده سر به مخالفت برافراشتند و بنای شورش و آشوب گری گذاشتند

آن حضرت برای خوابانیدن فتنه جنگی با عایشه و طلحه و زبیر در نزدیکی بصره کرد که به جنگ جمل معروف است و جنگی با معاویه در مرز عراق و شام کرد که به جنگ صفین معروف است و یک سال و نیم ادامه داشت و نیز جنگی با خوارج که در نهروان کرد و به جنگ نهروان معروف است . به این ترتیب در ایام خلافت خود بیشتر مساعی آن حضرت صرف رفع اختلافات داخلی بود و پس از گذشت زمان کوتاه صبح روز نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجری در مسجد کوفه در سر نماز به دست ابن ملجم که از خوارج بود ضربتی خورده و در شب بیست و یکم همان ماه به شهادت رسیدند



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( پنج شنبه 88/4/11 :: ساعت 3:37 عصر )
»» امیدبخشترین آیه قرآن

در تفسیر فرات از بشر بن شریح نقل شده که می‌گوید: روزی از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم: «امیدبخش‌ترین آیه قرآن کدام آیه است؟» حضرت فرمود: «اطرافیان شما در این باره چه نظری دارند؟» گفتم: «آنها معتقدند آیه "یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله" (ای بندگان من که بر نفس خویش اسراف کرده‌اند از رحمت خدا ناامید مباشید) امیدوارکننده‌ترین آیه قرآن است.» حضرت فرمود: «اما ما اهل بیت چنین اعتقادی نداریم.» پرسیدم:«پس نظر شما در این مورد چیست؟» فرمود: «آیه "ولسوف یعطیک ربک فترضی" (و پروردگارت آن‌قدر به تو عطا خواهد کرد که راضی شوی) امیدبخش‌ترین آیه قرآن است. و منظور از آن شفاعت است. به خدا قسم شفاعت! به خدا قسم شفاعت!»
همان‌گونه که مرحوم علامه طباطبایی نیز در تفسیر گرانقدر المیزان به خوبی بیان داشته‌اند، دلیل ترجیح آیه دوم بر آیه "لاتقنطوا" این است که در ادامه این آیه، شرط برخورداری از آن رحمت واسعه، توبه و تسلیم و عمل نیک اعلام شده است ولی در آیه مربوط به شفاعت، هیچ قید و شرطی جز رضایت پیامبر مهربانی و رحمت وجود ندارد.
شفاعت یکی از اصول مسلم اعتقادی است که در آیات زیادی از قرآن و احادیث فراوانی از پیشوایان دین مورد تاکید قرار گرفته است. بر اساس این اصل، گناهکارانی که اهل عناد و استکبار نبوده‌اند و بر اثر غفلت و کوتاهی، مستحق عذاب شده‌اند، با وساطت کسانی که واسطه همه فیوضات و هدایتهایند، مورد لطف و بخشش الهی قرار می‌گیرند. و از آنجا که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فردی بی‌نهایت دلسوز و مهربان بوده‌اند، ما مطمئنیم که ایشان هرگز به عذاب و به جهنم افتادن پیروان و دوستان خود رضایت نخواهند داد. پس این آیه می‌تواند بیشترین امید و دل‌خوشی را برای ما به ارمغان آورد. تنها نکته‌ای که باید مراقب و نگران آن باشیم این است که تلاش کنیم گناه و غفلت، به تدریج ما را از جرگه پیروان و محبان آن حضرت خارج نکند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( چهارشنبه 88/4/10 :: ساعت 4:51 عصر )
»» درسی از حضرت زهرا

امام على علیه السّلام نقل می‌کنند که زنى به حضور فاطمه زهرا سلام الله علیها رسید و عرض کرد: مادرى ناتوان دارم که در نمازش ابهام دارد و مرا به سوى شما فرستاده تا از آن بپرسم.  او پرسش خود را مطرح کرد و حضرت فاطمه به آن پاسخ داد. آن زن پرسش دیگری پرسید و پاسخ گرفت. سپس پرسش سوم و چهارم و تا ده پرسش پرسید و حضرت همه را پاسخ داد.
زن از فراوانى پرسشها خجالت کشید و گفت: اى دختر پیامبر خدا ! دیگر مزاحم نمى‌شوم.  فاطمه علیها السّلام فرمود: نه. بیا و هرچه مى‌خواهى بپرس. به نظر تو اگر کسى را یک روز براى بالا بردن بارى سنگین به پشت بام استخدام کنند و در عوض به او یکصد هزار دینار مزد دهند، آیا این کار برای او دشوار و سنگین به نظر مى‌آید؟ گفت: نه. حضرت فرمود: مزدی که من در برابر پاسخ هر پرسش می‌گیرم ارزشش بیش از مرواریدهایی است که از زمین تا آسمان را پر کرده باشد! پس چنین کاری با چنین مزدی سزاوارتر است که بر من گران نیاید. از پدرم شنیدم که مى‌فرمود: دانشمندان شیعیان ما پس از آن که محشور ‌شوند به اندازه فراوانی دانششان و مقداری که در راه هدایت بندگان خدا تلاش کرده باشند بر آنها خلعتهاى کرامات پوشانده خواهد شد، تا آنجا که بر برخى از آنها هزار هزار خلعت نور بپوشانند.
سپس منادى پروردگارمان (جلّ جلاله) ندا مى‌دهد: اى سرپرستان یتیمان آل محمّد! اى کسانى که هنگام جدایى آنان از پدرانشان ـ که همان پیشوایان آنها بودند ـ دست آنان را گرفتید! اینان شاگردان شمایند و یتیمانى که سرپرستى آنها را برعهده گرفتید و آنها را بر پا نگه‌داشتید، پس همان‌گونه که در دنیا خلعتهای دانش را بر آنها پوشاندید، اکنون نیز به آنها خلعت دهید. پس بر هریک از آن یتیمان به اندازه دانشى که از آنها فرا گرفته‌اند خلعت مى‌پوشانند، تا آنجا که بر برخى از آنها صدهزار خلعت پوشانده مى‌شود و همین گونه این یتیمان نیز بر هرکس که از آنها آموخته خلعت مى‌پوشانند.
سپس خداوند متعال مى‌فرماید: دوباره به این دانشمندان سرپرست یتیمان خلعت دهید تا خلعتشان را کامل و دوچندان گردانید. پس به اندازه پیشین دوباره به آنها خلعت مى‌دهند و همین‌‌گونه به اندازه منزلت هرکس خلعتش را دوچندان مى‌کنند.  فاطمه علیها سلام گفت: اى بنده خدا ! یک نخ این خلعتها هزار هزار بار از آنچه خورشید بر آن تابیده برتر است. و چه فضیلتى دارد آنچه مشوب به تیرگى و کدورت است؟

العلم و الحکمه فی الکتاب و السنه به نقل از تفسیر امام حسن عسکری (علیه‌السلام)



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( چهارشنبه 88/4/10 :: ساعت 4:48 عصر )
»» طوبی

در خبر است که خداوند به دست خود در بهشت درختى تناور نشانده که ریشه آن خانه نبى و وصى علیمها الصلوة و السلام است. شاخه‏هاى آن بر گوشه گوشه فردوس کشیده و اثمار آن تا دسترس بهشتیان رسیده سر رفعت بر دامن عرش سوده و زیر سایه آن کروبیان آسوده یک دست بر زلف حور نهاده و بر دستى جام تسنیم گرفته که در چنین سایه‏سارى با چنین یارى چه دلخواه است و خنک هم گام و هم جام زدن.

و ما اطیب القدح و القدم

یک دست جام باده و یک دست زلف یار         رقصى چنان میانه میدانم آرزوست

آن نهال خرم را طوبى گویند که پیکرش زرناب است و میوه‏اش یاقوت و در شبتاب که چون آسمان مشبک از ستاره به بار نشسته. در آن شب روشن که محبوب حبیب خویش را به ضیافت برده بود جناب حبیب در آسمان ششم درخت خرمى دید که نه خود درختى بلکه باغى و گلستانى سر حلقه قدسیان عرضه داشت که این درخت را نام طوبى است. چون رسول به زیر سایه آن برآمد آن همایون به وجد و طرب درآمد و میوه فاطمى ببار آورد و آن جناب از آن نوش فرمود از آن رو بود که خواجه دو سرا دخت خویش را همواره بوسیدى و بوئیدى که بوى طوبى از او شنودى. سرخ مو اگر خرده گرفتى و خواستى رخسار آفتاب با گل اندود دارد او را به هیچ نگرفتى بگذار جان زقوم در دوزخ رشک و حسد بسوزد که ترا دختر از آن درخت است و بنت تو از آن نبات. باغ تو از طوبى آباد و آراسته. از زقوم چه خاسته و او چه خواسته.

 شبپره گر وصل آفتاب نخواهد           رونق بازار آفتاب نکاهد

طوبى درخت عشق و حب احمدى و علوى و فاطمى است و آن زقوم درخت خشک کینه و دشمنى تردامنان است که جز تیغ رنج و خار ستم ببار نیاورد.

ریشه این بر کوثر است و بن آن ژرفگاه دوزخ، ثمر این گل نور است و بار آن خار، نوش طوبى تسنیم است و نیش زقوم حمیم، چهره رحمت بر شاخ طوبى نمودار است و سرهاى جور و ستم بر زقوم دار و بار. بر کدام باید آویخت؟ بر شاخه ریحان که روح افزاید یا بن خار که در دل خلد و آتش بیداد افروزد. سایه‏سار این یک خوش است و خنک؟ یا شراره آتش آن؟ میوه مهربانى گواراست یا شرنگ کینه و نقاق؟

أ ذلک خیر نزلا أم شجرة الزقوم

درخت دوستى را باید نشاندن یا زقوم دشمنى؟

درخت دوستى بنشان که کام دل به بار آرد           نهال دشمنى بر کن که رنج بى شمار آرد

و از این است که فرموده‏اند:

طوبى للمتحابین

یعنى آنانکه دل از محبت و عشق گرم دارند ایشانرا است طوبى.

چنانچه در خبر است که سایه طوبى براى آن کسان است که نسبت به ساقى کوثر حیدر صفدر عشق و دوستى کنند که ریشه طوبى در خانه محمد(ص) و على(ع) است که هر دو را یکسر است و یکسرا بگذار بگویم که: طوبى بتول است که همسر على(ع) است و همسراى رسول(ص) و هر چه طوباى دیگر نشان و عنوان زهرا(س).

طوبى زقامتت نیارد که دم زند           زین قصه بگذرم که سخن میشود بلند

بارى و آرى آن نگارگر که رخ نگار سازد و رنگ یار گیرد راه زیبائى پوید و آنکس که تلبیس ابلیس آرد راه کژى و پلیدى رود طوباى قامت دلبر رحمانى اصل هنر رحمانى است و زقوم که رمز پلشتى است بیخ هنر شیطانى.

هر پرده که نقس یار به ضمیر نیارد دریده باد و کلکى که رسم طوبى نکشد شکسته به و هر نقش غیر از قامت طوبى حرام یا از زبان خواجه شیراز:

هر کو نکند فهمى زین کلک خیال انگیز           نقشش بحرام ار خود صورتگر چین باشد

هزار جان زنده در این محنت باید بسوزد که آن هنر شیطانى در گوشه کوشه زمین در بزک زیبائى به چشم مردمان آید و چشمهاى کج شده از خشم و شهوت و دلهاى بیمار زیبائى را به مسلخ برند و زشتى را به حجله دل

ولکن قست قلوبهم و زین لهم الشیطان ما کانوا یعملون

در این اندوه جانکاه که هنر به کارگرى ابلیس در آمده واویل سزا و رواست و عرضه هنر رحمانى به هراندازه توان و هرچه بتوان لازم.

باشد که نسیم رحمت طوبى دل آتشناک مردمان را شاد و خنک سازد و دل و دیده‏هاى پاک و روشن را نشاط و خرمى افزاید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( چهارشنبه 88/4/10 :: ساعت 4:31 عصر )
»» پند امام به عالمان

از میان کلمات قدسى آن حضرت، چهل حدیث را برگزیده ایم که تقدیم خوانندگان ارجمند مى کنیم.

(چهل حدیث) رُوِىَ عَنْ أَبى عَبْدِاللهِ الْحُسَیْن(علیه السلام(

1- پند امام به عالمان
«أَیَّتُهَا الْعِصابَةُ بِالْعِلْمِ مَشْهُورَةٌ وَ بِالْخَیْرِ مَذْکُورَةٌ وَ بِالنَّصیحَةِ مَعْرُوفَةٌ وَ باللّهِ فى أَنـْفُسِ النّاسِ مَهابَةٌ، یُهابِکُمُ الشَّریفُ، وَ یُکْرِمُکُمُ الضَّعیفُ وَ یُؤْثِرُکُمْ مَنْ لافَضْلَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ لا یَدٌ لَکُمْ عِنْدَهُ، تَشْفَعُونَ فِىالْحَوائِجِ إِذَا امْتُنِعَتْ مِنْ طُلاّبِها، وَ تَمْشُونَ فِى الطَّریقِ بِهَیْبَةِ الْمُلُوکِ وَ کَرامَهِ الاَْکابِرِ... فَأَمّا حَقُّ الضُّعَفاءِ فَضَیَّعْتُمْ وَ أَمّا حَقُّکُمْ بِزَعْمِکُمْ فَطَلَبْتُمْ أَنْتُم تَتَمَنَّوْنَ عَلَى اللّهِ جَنَّتَهُ وَ مُجاوَرَةَ رَسُلِهِ وَ أَمانًا مِنْ عَذابِهِ؟!ح
حضرت ابا عبداللّه الحسین(علیه السلام) خطاب به عالمان بى عمل و تارکان امر به معروف و نهى از منکر فرموده اند:اى گروه نیرومندى که به دانش مشهور و به نیکى مذکور و به خیرخواهى معروف و با نام خدا و مذهب در نفوس مردم، با مهابت جلوه گرید! شریف از شما حساب مى برد و ضعیف شما را گرامى مى دارد، و کسانى که بر آنها برترى و حقّى ندارید، شما را بر خود ترجیح مى دهند، شما وسیله حوائجى هستید که بر خواستارانش ممتنع است، و به هیبت پادشاهان و کرامت بزرگان در راه گام برمى
دارید...!و امّا حق ضعیفان را ضایع کردید! و حقّ خود را که به گمانتان شایسته آنید طلب نمودید...! و با این حال آرزوى بهشت الهى را دارید و همجوارى پیامبران و امان از عذابش را در سر مىپرورانید!
2-
اصلاح امّت، نه قدرت طلبى
«أَللّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ ما کانَ مِنّا تَنافُسًا فى سُلْطان وَ لاَ الِْتماسًا مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ وَ لکِنْ لِنَرُدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دینِکَ وَ نُظْهِرَ الاِْصْلاحَ فى بِلادِکَ وَ یَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ وَ یُعْمَلَ بِفَرائِضِکَ وَ سُنَنِکَ وَ أَحْکامِکَ.»:
در باره فلسفه قیامش فرمود :بار خدایا! تو مىدانى که آنچه از ما اظهار شده براى رقابت در قدرت و دستیابى به کالاى دنیا نیست; بلکه هدف ما این است که نشانه هاى دینت را به جاى خود برگردانیم و بلادت را اصلاح نماییم تا ستمدیدگان از بندگانت امنیّت یابند و به واجبات و سنّتها و دستورهاى دینت عمل شود.
3- بهداشت جسم و خودسازى
«أُوصیکُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ أُحَذِّرَکُمْ أَیّامَهُ... فَبادِرُوا بِصِحَّةِ الاَْجْسامِ فى مُدَّةِ الاَْعْمارِ... فَإِیّاکَ أَنْ تَکُونَ مِمَّنْ یَخافُ عَلَى الْعِبادِ مِنْ ذُنُوبِهِمْ وَ یَأْمَنَ العُقُوبَةَ مِنْ ذَنْبِهِ.»:اى مردم! شما را به تقواى الهى سفارش مى کنم و از (گناه کردن) در ایّامش برحذر مى دارم... در مدّت عمر به سلامت و تندرستى جسم پیشى گیرید... و از کسانى مباشید که بر گناه بندگان بیم دارند و خود از عقوبت گناه خویش آسوده خاطرند!
4
- اقسام جهاد
«أَلْجِهادُ عَلى أَرْبَعَةِ أَوْجُه: فَجِهادانِ فَرْضٌ وَ جِهادُ سُنَّةٌ لا یُقامُ إِلاّ مَعَ فَرْض وَ جِهادٌ سُنَّةٌ، فَأَمّا أَحَدُ الْفَرْضَیْنِ فَجِهادُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ عَنْ مَعاصِى اللّهِ وَ هُوَ مِنْ أَعْظَمِ الْجِهادِ، وَ مُجاهَدَةُ الَّذینَ مِنَ الکُفّارِ فَرْضٌ.
وَ أَمَّا الْجِهادُ الَّذى هُوَ سُنَّةٌ لا یُقامُ إِلاّ مَعَ فَرْض فَإِنَّ مُجاهَدَةَ الْعَدُوِّ فَرْضٌ عَلى جَمیعِ الاُْمَّةِ لَوْ تَرَکُوا الْجِهادَ لاََتاهُمُ الْعَذابُ وَ هُوَ مِنْ عَذابِ الاُْمَّةِ وَ هُوَ سُنَّةٌ عَلَى الاِْمامِ، وَحَدُّهُ أَنْ یَأْتِىَ مَعَ الاُْمَّةِ فَیُجاهِدَهُمْ. وَ أَمَّا الْجِهادُ الَّذى هُوَ سُنَّةٌ فَکُلُّ سُنَّة أَقامَهُ الرَّجُلُ وَ جاهَدَ فى إِقامَتِها وَ بُلُوغِها وَ إِحْیائِها، فَالْعَمَلُ وَ السَّعْىُ فیها مِنْ أَفْضَلِ الاَْعْمالِ لاَِنـَّها إِحْیاءُ سُنَّة وَ قَدْ قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُها وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِها إِلى یَوْمِ الْقِیمَةِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْئًا.
جهاد بر چهارگونه است: دوتاى آن فرض، و یکى سنّت که جز با فرض برپاداشته نشود، و دیگر جهاد سنّت.امّا آن دوتایى که فرض است، یکى جهاد شخص با نفس خود در مقابل معصیتهاى الهى است، و آن بزرگترین جهاد است، و جهاد با کفّار که هم مرز با شمایند فرض است.و امّا جهادى که سنّت است و جز با فرض برپا نشود، جهاد با دشمن است، و واجب است بر همه امّت، و اگر جهاد را ترک کنند عذاب بر آنان آید و این عذابى است که از خود امّت است.و چنین جهادى بر امام سنّت است و حدّ آن این است که امام با امّت به سراغ دشمن روند و با آنها جهاد کنند.و امّا جهادى که سنّت مطلق است عبارت از هر سنّتى است که شخص آن را برپا مى
دارد و در برپایى و اجرا و زنده کردن آن تلاش مى کند.بنابراین، هر نوع کار و کوشش در اقامه آن از بهترین اعمال خواهد بود، زیرا که آن زنده نمودنِ سنّت است و پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)فرموده است: «هر که سنّت و روش نیکویى را به وجود آوَرَد پاداشش براى او خواهد بود و نیز ثواب هر که تا روز قیامت بدان عمل کند، بدون آن که از ثواب آنها هم چیزى کاسته شود.
5-
تباهى دنیا
«إِنَّ هذِهِ الدُّنْیا قد تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُها، فَلَمْ یَبْقَ مِنْها إِلاّ صُبابَةٌ کَصُبابَةِ الاِْناءِ وَ خَسیسُ عَیْش کَالْمَرْعَى الْوَبیل، أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا یُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْباطِلَ لا یُتَناهى عَنْهُ، لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فى لِقاءِاللّهِ مُحِقًّا، فَإِنّى لا أَرَى الْمَوْتَ إِلاّ سَعادَةً وَ لاَ الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إِلاّ بَرَمًا، إِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنیا وَ الدّینُ لَعْقٌ عَلى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مادَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَإِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانُونَ.
امام حسین(علیه السلام) در هنگام سفر به کربلا فرمود:راستى این دنیا دیگرگونه و ناشناس شده و معروفش پشت کرده، و از آن جز نمى که بر کاسه نشیند و زندگىاى پست، همچون چراگاه تباه، چیزى باقى نمانده است. آیا نمى بینید که به حقّ عمل نمى شود و از باطل نهى نمى گردد؟ در چنین وضعى مؤمن به لقاى خدا سزاوار است. و من مرگ را جز سعادت، و زندگى با ظالمان را جز هلاکت نمى بینم. به راستى که مردم بنده دنیا هستند و دین بر سر زبان آنهاست و مادام که براى معیشت آنها باشد پیرامون آنانند، و وقتى به بلا آزموده شوند دینداران اندکاند


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( دوشنبه 86/11/15 :: ساعت 1:28 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

توهین رسانه بهائیان به ائمه و قرآن کریم
قاتل امام حسین ـ علیه السّلام ـ دشمن خدا؟
تفریح مولاعلی(ع)
شمه ای اززندگی سراسربرکت مولا علی(ع)
امیدبخشترین آیه قرآن
درسی از حضرت زهرا
طوبی
پند امام به عالمان
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 13902
» درباره من

دل درهوای یار

» آرشیو مطالب
زمستان 1386

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب