سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهترینِ برادران، کسی است که دوستی اش در راه خدا باشد . [امام علی علیه السلام]
دل درهوای یار
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» خدا او را پاکیزه نموده است

خدا او را پاکیزه نموده است  
در روایت است که صفیه دختر عبدالمطلب گوید: وقتى حسین متولد شد، من به حضرت فاطمه خدمت مى کردم پیامبر فرمود: اى عمه پسرم را بیاور، عرض کردم : یا رسول الله ما هنوز او را تمیز نکرده ایم ، حضرت (با تعجب ) فرمود: تو مى خواهى او را تمیز کنى ؟ خداوند تبارک و تعالى او را تمیز و پاکیزه کرده است .

الحدیث

 

 

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( سه شنبه 86/10/25 :: ساعت 12:46 صبح )
»» حدیثى جالب در ابتداى خلقت اهل البیت علیهم السلام

حدیثى جالب در ابتداى خلقت اهل البیت علیهم السلام  
شخصى بنام فیضة ابن یزید جعفى گوید: نزد امام صادق علیه السلام رفتم ، دیدم سه نفر از اصحاب حضرت ، پیش حضرت ، حضور دارند، سلام کردم و نشستم ، آنگاه عرض کردم : اى پسر پیامبر من براى استفاده به محضر شما آمده ام ، حضرت فرمود: بپرس اما کوتاه.       عرض کردم :
قبل از اینکه خداوند زمین و آسمان و نور و ظلمت را بیافریند شما کجا بودید؟ حضرت فرمود: الان که وقت اینگونه مسائل نیست ، مگر نمى دانى که محبت ما مخفى و دشمنى با ما رشد پیدا کرده است ، ما دشمنانى داریم از جن (گویا منظور حضرت جاسوسهاى حکومت بوده است ) که سخن ما را نزد دشمنان ما از آدمیان پخش مى کنند، همانا دیوارها هم گوش دارند مثل گوشهاى مردم ؟
عرض کردم : کار از کار گذشته و من سؤ الم را کرده ام ، حضرت فرمود: ما شبحهاى نور بودیم اطراف عرش خداوند، که خداوند را پانزده هزار سال قبل از خلقت آدم تسبیح مى کردیم ، چون خداوند آدم را آفریده ما را در صلب او جاى داد، و ما را همواره از صلبى پاک به رحمى پاک منتقل مى نمود تا اینکه محمد صلى الله علیه و آله را مبعوث نمود، پس مائیم دستگیره محکم خداوند، هر که به ما چنگ زند نجات یافته و هر که از ما منحرف شود هلاک گردیده است . الحدیث



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( سه شنبه 86/10/25 :: ساعت 12:46 صبح )
»» جایگاه سیدالشهداء در قلب پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله

جایگاه سیدالشهداء در قلب پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله  
شخصى بنام عمران ابن حصین گوید: پیامبر اکرم فرمود: اى عمران هر چیزى جایگاهى در دل دارد، هیچ چیزى در دل من هرگز همانند جایگاه این دو نوجوان (امام حسن و امام حسین ) نبوده است ، عرض ‍ کردم : این همه یا رسول الله ؟! حضرت فرمود:اى عمران آنچه بر تو پوشیده است بیشتر است ، این خداوند است که به من دستور داده است این دو را دوست بدارم . امام هفتم موسى بن جعفر علیه السلام فرمود:پیامبر اکرم دست حسن و حسین را گرفته فرمود: هر که ایندو جوان را و پدر و مادر این دو را دوست بدارد روز قیامت ، در درجه من است .امام باقر علیه السلام فرمود: هرگاه پیامبر اکرم بر حسین وارد مى شد، او را بطرف خود مى کشید، سپس به حضرت امیر علیه السلام مى فرمود: او را بگیر، آنگاه خود را روى او مى انداخت و او را مى بوسید و در همان حال مى گریست !
امام حسین علیه السلام پرسید: پدر جان چرا گریه مى کنید؟ حضرت فرمود: پسرم ، جاى شمشیرها را مى بوسم ، عرض کرد: پدر جان مگر من کشته مى شوم حضرت فرمود: بخدا سوگند آرى ، تو و پدرت و برادرت کشته مى شوید.
امام حسین میوه دل پیامبر  
امام صادق علیه السلام فرمود: روزى پیامبر اکرم حسین ابن على را که طفلى بود در دامن خود گرفت ، و با وى بازى مى نمود و او را مى خنداند، عائشه گفت : چقدر شما به این طفل دلبسته اید و به او توجه مى کنید؟!حضرت فرمود: واى بر تو، چگونه او را دوست نداشته باشم و به او دل نبندم ، در حالى که او میوه دل من و روشنى چشم من است ، بدان که امت من او را خواهند کشت ، هر که او را پس از وفات زیارت کند، خداوند یک حج از حجهاى من برایش خواهد نوشت ، عایشه با تعجب گفت : یک حج از حج هاى شما؟ حضرت فرمود: دو حج از حج هاى من ، عائشه گفت : دو حج از حج هاى شما؟! پیامبر فرمود: بله و چهار حج و عایشه ادامه مى داد و پیامبر زیاد مى نمود تا اینکه به نود حج و نود عمره رسانید.
چرا پیامبر اکرم نسبت به امام حسین اینهمه ابراز علاقه مى کرد؟ 
از آنجا که حکمت متعالیه حضرت حق بر این تعلق گرفته بود که دین خود را به وسیله قیام و شهادت امام حسین علیه السلام پایدار بدارد، لذا تمامى ابزار و مقدماتى که مى تواند در این راستا مؤ ثر باشد، براى حضرت فراهم آورد، بیهوده نیست که مى بینیم علاوه بر سجایاى اخلاقى و کرامات و معجزات الهى و علوم وافر و کمالات نفسانى ، باز پیامبر اکرم هم در زبان و هم در عمل و برخوردهاى روزمره ، همواره و پیوسته ، نسبت به اهل بیت و امام حسین علیه السلام اظهار محبت مى نمود، تا همه از کوچک و بزرگ ، جاهل و عالم ، بشنوند و ببیند، علاقه وافر پیامبر را در صحنه هاى مختلف و به این وسیله شخصیت نهضت جاوید کربلا، براى همه بى تردید و روشن باقى بماند.بى جهت نیست که مى بینیم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در کربلا به گفتار پیامبر اکرم استشهاد مى کند و صحابه پیامبر مانند ابو سعید خدرى و زید بن ارقم را شاهد مى گیرد و یا جمعى از صحابه مانند زید بن ارقم و دیگران به عبیدالله یا یزید هنگام زدن چوبدستى بر لب و دندان سیدالشهداء اعتراض مى کنند که ما خود دیدیم که پیامبر این لب و دندان را مى بوسید.این همه تمجید و تعظیم و بزرگداشت که از پیامبر اکرم در سخن و عمل نسبت به امام حسین خصوصا و یا به اهل البیت عموما ابراز مى شود، همه آماده کردن زمینه هایى است ، براى تحقیق موفقیت نهضت عاشورا، چرا که اسلام براى بقاء خود به نهضت حسینى نیاز دارد و نهضت حسینى براى پیروزى و بقاء، احتیاج به شخصیتى بى تردید و والامقام و مسلم دارد، تا شهادت او، بتواند هر شبهه اى را پاسخ و تمامى جریانهاى مخالف اسلام را رسوا کند، و این کار با گفتار و کردار رسول اعظم اسلام انجام پذیرفت .و در همین راستاست که وقتى سیدالشهداء شیهد شد، حتى عده اى از مخالفین اهل البیت در آن وقت ، مثل فرزند عمر و قاطبه علماء اهل سنت ، از آن زمان به بعد، یزید را تخطئه و یا تفسیق و یا تکفیر کرده اند و از سیدالشهداء تمجید نموده اند.
حسین منّى و انا من حسینى 
در روایت است که پیامبر اکرم در راه به امام حسین برخورد کردند که با کودکان بازى مى نمود، حضرت (که از دیدن امام حسین به وجد آمده بود) جلو آمد و به طرف حسین آغوش گشود تا حسین را در بر گیرد، امام حسین به این طرف و آن طرف مى رفت ، پیامبر نى او را مى خنداند، تا اینکه او را گرفت ، یک دست زیر چانه حسین و دست دیگر پشت او قرار داد، سپس دهان مبارک را بر دهان حسین نهاد و آن را بوسید و فرمود: حسین منى و انا من حسین ، حسین از من است و من از حسین هستم ، محبوب خداست هر که دوستدار حسین است . مکرر از پیامبر اکرم روایت کرده اند که ایشان امام حسن و حسین را بر دوش مبارک یا بر پشت سوار نموده بود، گاهى مى فرمود: چه خوب مرکبى دارید شما، و چه خوب سوارى هستید شما دو تا، و پدرتان از شما بهتر است .
از خلیفه دوم روایت کرده اند که گفت : دیدم که حسن و حسین بر گردن پیامبر سوار شده اند، گفتم : اسب خوبى است براى شما، حضرت فرمود: ایندو هم سوار خوبى هستند.

الحدیث

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( سه شنبه 86/10/25 :: ساعت 12:46 صبح )
»» توسل حضرت آدم به اهل البیت علیهم السلام

توسل حضرت آدم به اهل البیت علیهم السلام  
و در روایات اهل سنت نیز آمده است که ابن عباس گوید: حضرت آدم از خداوند سؤ ال نمود آیا کسى را که برتر از من باشد آفریده اید، خداوند فرمود: آرى و اگر اینها نبودند ترا نمى آفریدم ، سپس خداوند به فرشتگان فرمان داد تا پرده ها را بالا زنند، حضرت آدم پنج شبح در مقابل عرش دید، که اشباح پیامبر و على و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام ) بود، و از همین جا بود که وقتى دچار آن خطا شد، خداوند را بحق محمد و على و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام ) قسم داد و خداوند توبه او را پذیرفت .
مؤ لف گوید: روایات در مورد خلقت ارواح ائمه بسیار زیاد و در کتب علماء شیعه مفصل بیان شده است ، و همین روایات روزنه خوبى است براى کسانى که مى خواهند به عظمت اهل البیت علیهم السلام در پیشگاه الهى پى ببرند.

الحدیث



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( سه شنبه 86/10/25 :: ساعت 12:45 صبح )
»» توحسینی

توحسینی ومحمد توحسینی وعلی

                               بررخت هاله ای ازنورخدا می بینم

توحسینی وحسن هستی وزهرایی تو

                                 خیمه ات جلوه گرآل عبا می بینم



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( دوشنبه 86/10/24 :: ساعت 12:44 صبح )
»» تاریخچه مختصر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام

تاریخچه مختصر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام  
حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ، طبق آنچه مشهور است در سوم ماه شعبان سال چهارم یا سوم هجرى متولد گردیده است ، نام مبارکش حسین و کنیه ایشان ابا عبدالله و ملقب به سیدالشهداء مى باشد، مادر گرامش حضرت فاطمه دختر پیامبر اکرم و پدر بزرگوارش ، حضرت على ابن ابیطالب امیرالمؤ منین ، برادر بزرگوارش امام مجتبى حضرت حسن علیه السلام ، ایشان فرزند دوم حضرت فاطمه علیهاالسلام مى باشد که میان ایشان و امام مجتبى ، کمتر از یکسال فاصله شده است ، حضرت زینب و ام کلثوم دو خواهر گرامى ایشان از نسل حضرت فاطمه علیهاالسلام مى باشند، هنگام رحلت پیامبر اکرم ، امام حسین علیه السلام شش یا هفت ساله بودند، اندکى پس از رحلت پیامبر صدیقه طاهره مادر گرامیش از ظلم دشمنان شهید شد، مدت سى سال بعد از پیامبر با پدر بزرگوارش حضرت على علیه السلام بسر برد، و هنگام شهادت حضرت على علیه السلام سى و هفت ساله بود، مدت ده سال نیز پس از پدر با برادرش امام مجتبى علیه السلام زندگى نمود، پس از شهادت برادر حدود ده سال امامت نمود، و تا معاویة زنده بود همچنان به صلح برادرش پاى بند بود، اما پس از مرگ معاویه ، بر علیه دستگاه ظلم و فساد بنى امیه قیام نمود و سرانجام پس از ششماه و هجرت از مدینه به مکه و از مکه به عراق ، در صحراى کربلا بخاطر احیاى اسلام ناب محمدى و افشاى خط نفاق و اصلاح انحرافاتى که پس از پیامبر به وقوع پیوسته بود، خود و اصحاب و اهل بیت او شرافتمندانه به شهادت رسیدند.شهادت حضرت در دهم محرم سال 61 هجرى از جانب یزید و به فرمان عبیدالله ابن زیاد والى کوفه ، و فرماندهى عمر ابن سعد واقع شد.سن مبارکش به هنگام شهادت 57 سال بود.

الحدیث



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( دوشنبه 86/10/24 :: ساعت 12:43 صبح )
»» آغازولادت وشفاعت

آغاز ولادت و شفاعت  
امام صادق علیه السلام فرمود: وقتى امام حسین علیه السلام متولد شد، خداوند عزوجل جبرئیل را دستور داد تا با هزار فرشته از جانب خداوند و جبرئیل به پیامبر اکرم تبریک بگوید.
جبرئیل در میان راه به جزیره اى رسید که فرشته اى به نام فطرس بخاطر سستى که در انجام دستور الهى کرده بود، بالش شکسته و مانده بود، او هفتصد سال بود که خدا را آنجا عبادت مى کرد، فطرس به جبرئیل گفت به کجا مى روى ؟ گفت : خداوند بر محمد نعمت عطا فرموده ، من ماءمورم که از جانب خداوند و خودم به او تهنیت بگویم ، فطرس گفت : مرا هم با خود ببر شاید که محمد برایم دعا کند، و جبرئیل او را آورد، پس از اینکه پیغام خود را رساند، جریان فطرس را گفت ، پیامبر اکرم فرمود:خود را به این نوزاد بمال و به جایگاهت (در عالم بالا) برگرد، فطرس چنین کرد و اوج گرفت                                                                       . نام حسین از جانب خداوند تعیین گردیده است  
اسماء گوید: وقتى امام حسین علیه السلام متولد شد، حضرت را در پارچه سفیدى پوشانده ، به دست پیامبر دادم ، حضرت در گوش راست وى اذان و در گوش چپ او اقامه قرائت نمود، سپس او را در دامن خود نهاد و گریست ، عرض کردم پدر و مادرم فدایت باد چرا گریه مى کنید؟ فرمود: براى پسرم مى گریم ، عرض کردم : او همین الان متولد شده است ، فرمود: گروه ستمگر پس از من او را مى کشند، خداوند آنها را به شفاعت من نرساند، سپس فرمود: اى اسماء این خبر را به فاطمه مگو، چرا که تازه فارغ شده است ، سپس به حضرت على علیه السلام فرمود: نام فرزندم را چه گذاردى ؟ حضرت عرض کرد: من بر شما در اسم گذارى سبقت نمى گیرم . (الى ان قال ) پیامبر اکرم فرمود: من نیز بر پروردگارم در نام او سبقت نمى گیرم ، در این میان جبرئیل نازل شد و گفت : اى محمد خداوند على اعلى ترا سلام مى رساند و مى فرماید: على نسبت به شما مثل هارون است به موسى ، نام پسرت را همنام پسر هارون بگذار، پیامبر فرمود: نامش چه بود؟ گفت : شبیر، پیامبر فرمود: به زبان عربى ؟ جبرئیل گفت : نامش را حسین بگذار.
گوشت امام حسین از گوشت پیامبر روئید 
مؤ لف گوید: در چند روایت آمده است که پیامبر زبان در دهان امام حسین علیه السلام که نوزادى بود شیرخوار، مى نهاد و حضرتش از دهان مبارک پیامبر تغذیه مى نمود و طبق برخى روایات حضرت چهل روز از زبان پیامبر اکرم تغذیه مى کرد و گوشت او از پیامبر اکرم روئید.
و در کتاب کافى از امام حسین علیه السلام روایت کرده است که حضرت فرمود: (امام ) حسین نه از حضرت فاطمه و نه از زن دیگر شیر نخورده است ، پیامبر اکرم مى آمد و انگشت ابهام را در دهان او مى نهاد و او مى مکید، و تا دو یا سه روز او را کفایت مى کرد، به همین جهت گوشت حسین از گوشت و خون پیامبر روئید.

الحدیث



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( دوشنبه 86/10/24 :: ساعت 12:43 صبح )
»» حسین چنین است

باقلب بشر مونس ودمسازحسین است

                                    درخلوت دل محرم وهمراز حسین است

زهراوعلی هردوچودریای گهربار

                                    خلقت صدف است وگهررازحسین است

آن عاشق فرزانه ومعشوق دوعالم

                                    برطاق فلک  غلغله  انداز  حسین است

هرآیتی ازجانب حق معجزه ای بود

                                    آن آیه که هردم کنداعجاز  حسین است

راهی که بشررا به خداوند   رساند

                          عشق است ودراین فاصله پل سازحسین است

ماهی که به  هر کلبه  تاریک  بتابد

                             شاهی که  به  سائل  نکند  ناز حسین است



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( دوشنبه 86/10/24 :: ساعت 12:42 صبح )
»» اهداف نهضت امام حسین ع

اهداف نهضت عاشورا 
ان الحسین مصباح الهدى و سفینة النجاة
مخالفین هر مکتب و هر دینى ، در ابتداى ظهور مکتب جدید، بطور علنى با آن برخورد مى کنند، زیرا آن مکتب ، بخاطر جوانى و تازگى آن ، هنوز داراى طرفداران جدى نشده است ، ولى آنها در اکثریت و قدرت هستند، همچنانکه دیدیم مشرکین در صدر اسلام با تمام توان از هر راهى که ممکن بود، مانند شکنجه ، و تهمت و قتل و غارت و جنگ و غیره به مقابله با اسلام پرداختند.
اما پس از آن مکتب و مرام ، پیشرفت پیدا کرد، و داراى طرفداران جدى شد و به قدرت رسید، مخالفین آن مکتب دیگر نمى توانند با روش مقابله رویاروى و اظهار مخالفت علنى به مقابله بپردازند، زیرا با نفوذى که مکتب جدید دارد، آنها رسوا و نابود مى شوند،
بهترین راه براى مقابله با مکتب و انقلابى که پیروز شده است ، همگام شدن ظاهرى با آن مکتب ، و تظاهر نمودن به قبول آن ، و سپس منحرف کردن تدریجى مردم از اصول و پایه هاى آن مکتب است به گونه اى که مردم متوجه حساسیت انحرافات نشوند، تنها وقتى متوجه مکتب و اعتقاد خود بشوند که کار از کار گذشته و در مقابل عمل انجام شده قرار بگیرند، یعنى خود را در عمل و عقیده نسبت به آن مرام سست احساس کنند، اینجاست که یک درخت تنومند و ریشه دار را مى شود موریانه وار بر اثر نابود کردن تدریجى ریشه هاى مخفى آن با یک ضربه و فشار اندک سرنگون کرد.
موریانه حیوانى ضعیف و نابیناست ، به گونه اى که مورچه دشمن سرسخت او به حساب مى آید، اما همین حیوان ضعیف ، اگر به ساختمان یا درخت تنومندى حمله کند، آن را ویران مى کند.
روش ویرانگرى این حیوان بسیار سهمگین است ، او از دو ویژگى استفاده مى کند، ویژگى اول آنکه چون از نور خورشید فرارى است . وقتى به چیزى مانند درخت یا ستون خانه حمله مى کند، آن را از درون پوک مى کند به گونه ایکه جدار بیرونى و پوسته بیرونى سوراخ نشود، به این ترتیب ، انسان هرگز متوجه تهى شدن و سست شدن ستون خانه نمى شود، مگر افراد متخصص و ژرف نگر، ویژگى دوم او این است که ویرانگرى خود را به آرامى و اندک اندک انجام مى دهد، به گونه اى که تا قبل از وقوع حادثه ، هر کس به ستون یا درخت تکیه دهد، متوجه فاجعه اى که در شرف وقوع است نمى شود، آن فاجعه اى که بر سر اسلام به وقوع پیوست و مى رفت تا به مرور زمان ، همراه با خواب غفلتى که سراسر عالم اسلام را فراگرفته بود، ستون خیمه اسلام را یکسره نابود کند، درست مانند همین جریان بود، مسلمانان در خواب غفلت ، و مخالفین به آرامى و تدریج ، مشغول تهى کردن و نابود کردن اساس و ریشه هاى درونى و پر اهمیت اسلام بودند.
آنچه ما در این نوشتار بر آنیم که به وضوح روشن سازیم ، بیان عمق فاجعه و خطر بزرگى بود که مى رفت اسلام و زحمات پیامبر اکرم و شهداء و فداکاریهاى اهل بیت عصمت و طهارت را از بین ببرد. این درست است که خداوند دین خود را حفظ مى کند، اما منافقین سعى خود را بکار خواهند گرفت ، و خداوند هم به وسیله اسباب و علل طبیعى دین خود را محافظت مى کند، و حکمت الهى بر این قرار گرفت که سیدالشهداء، خون خدا شود و سر بقاء دین گردد همچنانکه نبى مکرم آورنده آن شریعت شد.
امیرالمؤ منین علیه السلام وقتى پرچمهاى معاویه و اهل شام را دید فرمود: سوگند به خدایى که دانه را شکافت و خلایق را آفرید، اینها اسلام را بالاجبار پذیرفتند ولى در باطن مسلمان نبودند، وقتى که یار و یاور پیدا کردند، کفر خود را اظهار نمودند و به دشمنى خود با ما برگشتند، جز اینکه نماز را رها نکردند. (34)
آنچه بعد از پیامبر اکرم انجام گرفت ، خواسته یا ناخواسته ، نتیجه اى جز نابودى تدریجى اسلام نداشت ،
اکنون به انحرافات و اجتهاداتى که خلفاء در مقابل پیامبر و بعد از حضرت ، نسبت به تغییر دستورات دینى انجام دادند، و کار را به جایى رساندند که امام حسین علیه السلام براى نجات دین ، جز فداکارى چاره اى نداشت ، توجه مى کنیم ،
وضعیت اسلام و مسلمین از ابتدا تا زمان قیام سیدالشهداء  
یا ابا عبدالله انى اتقرب الى الله و الى رسوله و الى امیرالمؤ منین و الى فاطمه و الحسن و الیک بموالاتک و بالبرائة ممن اسس اساس ذلک و بنى علیه بنیانه ...
این همه انحرافات و گمراهیها که منجر به قیام و شهادت مظلومانه اباعبدالله الحسین و یارانش گردید، نتیجه کارهایى است که از اواخر عمر پیامبر به بعد، انجام گرفت .
شروع انحرافات در زمان حیات پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله  
جریان را از بستر بیمارى پیامبر شروع مى کنیم ، هنگام رحلت حضرت فرا رسیده بود، در خانه حضرت عده اى از اصحاب از جمله عمر بن خطاب حاضر بودند، پیامبر فرمود: بیائید تا براى شما فرمانى را بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید، عمر گفت : پیامبر هذیان مى گوید!! کتاب خدا براى ما کافى است ، تعجب اینجاست که در حضور پیامبر و در زمان حیات حضرت ، عده اى به طرفدارى از عمر برخاستند و حرف او را تکرار کردند، و عده اى سخن پیامبر را تایید کردند و چون مشاجره و سخنان بیهوده بالا گرفت ، پیامبر فرمود: برخیزید. (35)
آرى اگر مسلمان از غصه خون بگرید - همچنان که ابن عباس بشدت مى گریست - که چرا نگذاشتند فرمانى را که ضامن هدایت بشر بود، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله صادر کند، جا دارد، و شما خود خوب مى دانید وقتى در حضور پیامبر، با گستاخى به اعتراض برخیزند، در فرداى رحلت حضرت چه رخ خواهد داد؟!
و این اولین و مهمترین انحراف اساسى بود که در مقابل پیامبر انجام گرفت ، این جریان که در کتابهاى متعدد و معتبر اهل سنت آمده است نشانگر مطالب بسیارى است که قلم از ترسیم آن عاجز است .
سپاه اسامه و تمرد مخالفین 
- به دنبال همین جریان ، مسئله تمرد از سپاه اسامه واقع شد، پیامبر اکرم اسامه ابن زید را که جوانى بود تقریبا هیجده ساله در واپسین لحظات زندگى خویش براى جنگ با سپاه روم در سرزمین اردن بسیج نمود، حضرت خود شخصا بسیج نمودن اصحاب را آن هم در حال مرض و تب شدید به عهده گرفت ، کلیه سرشناسهاى مهاجر و انصار امثال ابوبکر و عمر و ابو عبیده جراح و سعد ابن ابى وقاص را در سپاه اسامه گرد آورد و با تاءکیدات فراوان آنها را سفارش نمود که در رفتن عجله کنند.
اما اصحاب از اینکه جوانى حدودا هیجده ساله بر سالمندان فرمانده شده ، شدیدا بر پیغمبر خورده گرفتند و حضرت در حالى که از شدت تب سر مقدس را بسته و حوله اى بخود پیچیده بود، اعتراض آنها را روى منبر پاسخ گفت ،
وقتى بیمارى حضرت شدت گرفت پیوسته مى فرمود: که در تجهیز سپاه اسامه بکوشید، سپاه اسامه را حرکت دهید، سپاه اسامه را روانه کنید، اما عده اى از اصحاب سستى مى کردند، تا اینکه نبى اکرم رحلت نمود و آنها از رفتن امتناع کردند،  پیامبر اکرم مى خواست مدینه را از وجود این افراد خالى کند و زمینه را براى خلافت حضرت على علیه السلام مهیا کند و جلو تندروى برخى را بگیرد تا نگویند على جوان است و ابوبکر پیرمرد، ولى آن ها از پیوستن به لشکر اسامه امتناع کردند که قبل از همه ابوبکر و عمر این کار را کردند، جوهرى در کتاب السقیفه مى نویسد: پیامبر پى در پى مى فرمود: سپاه اسامه را روانه کنید، خدا لعنت کند هر کس از آن روى برگرداند.

الحدیث



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( دوشنبه 86/10/24 :: ساعت 12:42 صبح )
»» همین حسین(ع)

همین حسین (ع)

حرث بن عبدالله همدانی میگوید:روزی خدمت حضرت علی(ع)بودیم.حضرت روبه فرزندخود امام حسن(ع)نموده وفرمود:مرحبا ای پسر پیغمبر.دراین حال فرزند دیگرامام یعنی امام حسین(ع)واردشد. حضرت علی(ع)به اوفرمود:پدر ومادرم قربانت شود ای پدرفرزند بهترین کنیزان!

عرض کردم:یا امیرالمومنین!چرابه امام حسن(ع)آن طوروبه امام حسین(ع)اینگونه خطاب کردید؟فرزندبهترین کنیزان کیست؟ امام(ع)فرمود:اوگم شده ایست که ازکسان ووطن دورومهجور.نامش(محمد)است وفرزندحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین(ع)می باشد.دراین هنگام حضرت دست مبارک را برروی سر امام حسین(ع)نهاد و فرمود:همین حسین(ع).



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضامحمدی ( یکشنبه 86/10/23 :: ساعت 12:13 صبح )
<      1   2   3   4   5      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

توهین رسانه بهائیان به ائمه و قرآن کریم
قاتل امام حسین ـ علیه السّلام ـ دشمن خدا؟
تفریح مولاعلی(ع)
شمه ای اززندگی سراسربرکت مولا علی(ع)
امیدبخشترین آیه قرآن
درسی از حضرت زهرا
طوبی
پند امام به عالمان
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 27
>> بازدید دیروز: 3
>> مجموع بازدیدها: 13956
» درباره من

دل درهوای یار

» آرشیو مطالب
زمستان 1386

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب